مرجعیت عقل و ایمان به انسانیت
کد خبر: 3933091
تاریخ انتشار : ۱۳ آبان ۱۳۹۹ - ۱۸:۰۹
یادداشت/

مرجعیت عقل و ایمان به انسانیت

به اعتقاد حجت‌الاسلام میرموسوی تاریخ بشریت، تاریخ نبرد بین ایمان و کفر به انسانیت است. در مقطعی از این تاریخ پیامبران راهنمای بشریت به ارزش‌های والای انسانی و آینده نیک او در صورت وفاداری به آنها بودند. محمد(ص) آخرین پیامبری بود که این رسالت با او به پایان رسید.

به گزارش ایکنا؛ حجت‌الاسلام میرموسوی، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید در یادداشتی به بررسی ایمان به انسانیت پرداخته است. متن یادداشت از نظر می‌گذرد؛

«زیست جهان مدرن، همچنان که هابرماس به درستی بیان کرده است، بر اقتدار و مرجعیت عقل و خرد بشری استوار و اعتبار امر قدسی ‌و متن مقدس به آن وابسته است. در سایه این تحول ایمان به امر قدسی تضعیف و به جای آن اومانیسم تقویت شد. اومانیسم در واقع ایمان به انسانیت است؛ ايماني فرادینی که نه تنها با اعتقاد به دینی خاص پیوند ندارد، بلکه اساسا به باور مذهبی وابسته نیست، ولی با آن نیز ناسازگاری و ستیز ندارد.

در نگرش جدید آدمی دیگر اشرف مخلوقات نیست، تا جهان و دیگر آفرینندگان در خدمت و تسخیر او باشند. او موجودی است که چه بسا در فرایند تکاملی زیست شناسانه، پای به هستی نهاده است. او میرا و به تعبیر آرنت؛ آغازی جدید و آزاد است تا در فاصله زاده شدن و مردن، تفاوتی پدید آورد که او را جاودانه سازد. تفاوت او با دیگر موجودات در انسانیت است؛ گوهری مشترک که به اعتبار آن از حقوقی همسان با همنوعان خود برخوردار می‌شود و در پرتو آن حقوق، وظایف و تعهداتی نسبت به خود و دیگران دارد.

شناسایی و احترام به حقوق بشر و پایبندی به تعهدهای آن، بیش از هر چیز در گرو ایمان به انسانیت است؛ ایمانی که باور و گواهی به دو چیز را در بردارد. نخست خوش‌بینی به بشریت و اینکه آدمی موجودی است که به گفته کانت از «نیک‌خواهی» و «حسن نیت» برخوردار است و در پرتو آن می‌تواند به فضیلت برسد و خوشبخت شود. این همان وجهی است که گاندی با تأکید بر آن می‌گوید: «هرگز ایمان خود را به انسانیت از دست مده. انسانیت یک اقیانوس است؛ اگر قطره‌هایی از اقیانوس کثیف باشند، همه اقیانوس کثیف نخواهد بود.»

حفظ این ایمان در جهان امروز بسیار دشوار است، زیرا واقعیت‌هایی تلخ همچون بی عدالتی، فقر و بدبختی بی امان گروهی از مردمان، باور خوش بینانه به آینده بشریت را متزلزل می‌کند. ماشا توپیتسن؛ نویسنده و منتقد ادبی معاصر امریکایی، در توضیح این وضعیت می‌نویسد: «من همچنان به مردم ایمان دارم. اما حفظ آن به طور روزافزون دشوارتر می‌شود. من تنها نمی‌بینم که انسان‌ها از انتخاب عشق طفره می‌روند. من می‌بینم آنان بسیار زود از آن می‌گذرند، از خود سلب مسئولیت می‌کنند، آن را به تعویق می‎اندازند، خراب و رها می‌کنند.»

این وضعیت زمینه‌ساز کفر به انسانیت؛ یعنی پوشاندن وجه نیک از حقیقت انسانی و برجسته ساختن شرارت در تاریخ بشریت و تاریک دیدن آینده اوست. ادگار آلن پو، دیگر نویسنده و منتقد ادبی اهل آمریکا، از چنین دیدگاهی به انسان نگریسته و گفته است: «هرگز به کمال پذیری انسان ایمان ندارم. فکر می‌کنم تلاش بشر هیچ اثری درخور ستایش برای انسانیت در برنداشته است. انسان امروز بسیار کوشاتر است، ولی شادمان‌تر و خردمندتر از آنچه شش هزار سال پیشتر بود نیست.»

باور به ارزش‌های والای انسانی دومین عنصرِ این ایمان است؛ باور به اینکه انسانیت در گرو پایبندی به ارزش‌های والایی همچون عدالت، آزادی، آسایش، خردمندی، برابری، برادری، صلح و پیشرفت و کوشش برای عملی کردن آن هاست. بر این اساس ستم، بیداد، استبداد، نابرابری، دشمنی و خشونت پیش از هر چیز به دلیل ناسازگاری با انسانیت محکوم می‌شوند. پوشاندن این ارزش ها و ناسپاسی از راه فریب دادن آدمیان برای دور شدن از آن‌ها نیز کفر به انسانیت است.

گویا جدال خداوند و فرشتگان در ماجرای آفرینش انسان بر سر همین مسئله بود؛ جدالی که با تردید بر سر آینده بشریت آغاز شد و با نمایش شگفت‌آور آدم و ایمان فرشتگان به انسانیت به پایان رسید. خداوند با نگاهی خوش‌بینانه به انسان سخن از طرح خود برای جانشینی انسان بر روی زمین را به میان آورد. فرشتگان اما با نگاهی بدبینانه نگرانی خود از فساد و خونریزی او را یادآور شدند و تسبیح و تقدیس خود را به رخ کشیدند. خداوند گرچه آگاهی بیشتر خویش را به ایشان گوشزد کرد، ولی به ایمان آنان به انسانیت می‌اندیشید. او این کار را با آموزش همه اسماء به آدم و نمایش ناتوانی فرشتگان و توانایی آدم به شناخت و ارائه آنها به انجام رساند. گویی اسماء همه ارزش‌های برتر و والایی بودند که آدمی توانایی شگرف خود در شناختن و رسیدن به آن‌ها را به نمایش گذارد. دست آخر آنان با پی بردن به این توانایی، به انسانیت ایمان آوردند و فروتنانه سر سجود بر آستان آدم نهادند. شیطان اما مغرورانه همچنان بر برتری خود پافشاری کرد و از سر فرود آودن بر این آستان خودداری ورزید و از آستانه پروردگار رانده شد.

از این دیدگاه، تاریخ بشریت، تاریخ نبرد بین ایمان و کفر به انسانیت است. در مقطعی از این تاریخ پیامبران راهنمای بشریت به ارزش‌های والای انسانی و آینده نیک او در صورت وفاداری به آن‌ها بودند. محمد (ص) آخرین پیامبری بود که این رسالت با او به پایان رسید. پس از او، بار سنگین رسیدن به این مقصد بر دوش خِرد نهاده شد. میلاد او بر همگان فرخنده و مبارك باد.»

انتهای پیام
captcha