به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین مسلم گریوانی، نویسنده کتاب عرفانوارهها، در نشست نقد این کتاب که 20 آبان در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد، گفت: بنده در این کتاب دنبال تبیین ماهیت و جوهره عرفانوارهها و اینکه هویت کلامی، ادیانی، روانشناسی و ... دارند بودهام؛ اینکه اینها عرفان هستند و نیستند؛ روانشناسی هستند و نیستند و ملغمهای از رشتهها و گرایشات مختلف را در خود دارند. عرفانوارهها بیش از آن که از جنس علم و معرفت و مکتب خاصی باشند عمدتاً از جنس تجربه به همان معنایی که معتقدند، هستند؛ ادعای آنان این است که ما تجربیات شخصی داریم که میخواهیم آن را به اشتراک بگذاریم ولی خود را در قالب آیین معرفی میکنند.
وی افزود: یکی از خلأها در مورد عرفانهای نوظهور کمتر پرداختن به ریشهها و تبارشناسی تاریخی و فکری آنان است؛ در این کتاب هر دو بعد مورد توجه قرار گرفته و به این نتیجه رسیدیم که عرفانوارهها ریشه در جریاناتی با عنوان جنبشهای نوپدید دینی دارند. اینها معتقدند که به تعبیری ادیان کلاسیک مانند یهودیت و مسیحیت و اسلام کارآمد نیستند؛ این عرفانها خود را در ذیل ادیان نمیدانند بلکه فوق ادیان میدانند؛ لذا ادعای کارآمدی و گرهگشایی بحثی کلیدی در این عرفانوارههاست.
گریوانی اضافه کرد: این شبهعرفانها با ایجاد آیینهای جدید سعی میکنند خود را مستقل و ضددین مستقر معرفی کنند؛ مثلاً شیطانپرستی یکی از این نمونههاست؛ اینها چون اعلام استقلال میکنند دچار چالشهای جدید در بستر اجتماعی میشوند؛ در اینجا پدیده گروهکها شکل میگیرد و عمدتاً متهم به فریب خانوادهها، سوءاستفاده جنسی و ... میشوند و بعد شاهد تفسیر جدیدی از انسان، معنویت و .. از سوی آنان هستیم. آیینهای باطنگرا و رازورز هر چه را ابعاد قشری، آیینی و مناسکی دارد حذف میکنند، کریشنو مورتی با ادبیات اتوکشیده ذهن شرطی و حقیقت را مطرح و خدا و اعتقاد به هر چیزی که متعلق اعتقاد باشد را حذف میکند و میگوید که حقیقت عریان و برهنه است و برخی مانند اشو بددهانانه و گستاخانه به ادیان مقابله میکند.
گریوانی اضافه کرد: تا نتوانیم بستر تاریخی و فکری شکلگیری این جریانات را فهم کنیم، نمیتوانیم نقد درستی هم داشته باشیم، معنویتی که از فرقه تبدیل به گفتمان معنوی شده و در مصاف با گفتمان علمی و دینی است، باید به درستی تحلیل شود؛ زیرا انسان معاصر وقتی از گفتمان علمی قرون گذشته به بنبست رسید، سراغ گفتمان معنوی رفته است. در این کتاب، در مقایسه این عرفانوارهها با عرفان اصیل ادیان گفتهایم، عرفان عبارت است از معرفت باطنی، شهودی و وحدانی که در عرفان اسلامی متعلق آن حق تعالی است؛ این معرفت وقتی در جان عارف بنشیند خروجیهای مختلف دارد؛ اولین خروجی شهودات، کرامات و قدرتهاست. از عرفان اسلامی جمله سبک زندگی خاصی پیدا میکند؛ گرچه ما فقط به خوارق عادات در عرفان بسنده کرده و حتی اهل بیت(ع) را هم با کرامات و معجزات معرفی میکنیم، در حالی که عرفان سبک زندگی عارفانه تولید میکند که گرهگشای مشکلات امروز است.
گریوانی با بیان اینکه عرفان وارهها سبک زندگی خاصی را بر بشر تحمیل میکنند و سبک زندگی ما را نشانه گرفتهاند، تصریح کرد: عرفان موضوع دارد که خداست، عرفان غایت و روش برای نیل به غایت دارد ولی عرفان وارهها و مدعیان آنها چه موضوع و غایت و روش و سبک زندگی دارند؟ ما وقتی زندگی آیتالله قاضی را میبینیم ایشان ده ها عارف واقعی را تربیت کردند ولی خروجی عرفان وارهها چه بوده است.
وی افزود: در این کتاب نگرش و صورتبندی جامعی به عرفانوارهها صورت گرفته و در کنار آن عرفان اصیل و حقیقی اسلامی هم مطرح شده است؛ عرفانوارهها متهم به انکار خدا و خداستیزی هستند، ولی وقتی وارد آثار آنها میشویم به کرات و مرات در مورد خداشناسی آن هم بسیار جذاب بحث کردهاند؛ اشو و ... بسیار دلکش عشق خدا به انسان و عشق انسان به خدا را مطرح میکند، او هم منکر خداست و هم از خدا دم میزند؛ البته عرفانوارهها برخورد یکسانی با توحید ندارند؛ برخی از آنها مانند اشو هم انکار و هم اثبات میکنند؛ اشو میگوید که مریدی نزد من آمد و گفت خدا کجاست؛ گفتم خدا نیست، خدا تو هستی و من هستم؛ مضمون این حرفها آن است که از یک طرف منکر وجود خارجی خدا هستند و از طرف دیگر خودش و دیگران را خدا میداند؛ یعنی فقط خالقیت خدا را قبول دارند، ولی عبودیت و ... را قبول ندارند.
گریوانی با بیان اینکه در عرفان اسلامی، خدا متمایز، متشخص و متعالی است و عارفان ما هوشمندانه مرز بین همه خدایی و خدای متعالی را به خوبی تبیین کردهاند؛ خدایی که متعالی و متجلی است و تنزل دارد، بدون اینکه تعالی خود را از دست دهد، اضافه کرد: کارهای صورت گرفته در مواجهه با عرفانوارهها، عمدتاً رویکرد فقهی، امنیتی و ... داشته است، شبیه مواجهه با محمدعلی طاهری که به اعدام هم محکوم شد، ولی در نهایت به کانادا گریخت و مسلک او فعالیت دارد؛ معتقدم بهترین مواجهه با اینها فکری، مبنایی، تاریخی و روششناختی و براساس مبانی خود آنان است، لذا بنده تناقض میان تعالیم این عرفانوارهها با مبانی خودشان، عقل و علم قطعی و سلیم و مبانی عرفان اسلامی را تبیین کردهام.
در ادامه حجتالاسلام غفاری به عنوان ناقد، گفت: نویسنده دستهبندیهای ارزشمندی در تبیین گونههای عرفانوارهها ارائه کرده است. همچنین رویکرد راستین عرفان اسلامی در موضوع، روش و هدف از جمله نکات ارزشمند کتاب است.
وی با بیان اینکه اشکالات این اثر، شامل ویرایشی و محتوایی است، تصریح کرد: مخاطبان امروز به سختی کتاب میخوانند؛ لذا اگر مخاطب با اغلاط تایپی مواجه شود، انگیزه آنان نسبت به خواندن کتاب کم میشود. در صفحه 26، 29، 307 و ... نمونههایی از آن دیده میشود. همچنین الگوی واحد در ذکر نام در ارجاع منابع دیده نمیشود. اغلال در برخی عبارات در کتاب وجود دارد؛ مثلاً در صفحه 65 و 306 نمونه آن وجود دارد همچنین برخی واژههای انگلیسی به اشتباه ترجمه شده است.
غفاری در بیان اشکالات محتوایی اظهار کرد: در صفحه 29 به تعریف معنویت پرداخته شده و آمده معنویت در پی جستوجوی معناست، ولی بین معناداری و معنویت تفاوت زیادی هست. در صفحه 41 عرفانها به 4 بخش دینی، غیردینی، معنویتهای ضددینی و عرفانهای فرادینی تقسیم شده است، در حالی که این نوشتار دارای خلأ جدی در تفکیک معنویت و عرفان است و بسیاری از فرقهها که از آن یادشده لایق تعلق واژه عرفان نیستند.
انتهای پیام