به گزارش ایکنا، بیستویکم آبانماه متأسفانه اجتماع علمی ایران یک بار دیگر در سوگ یکی از اندیشمندان خود نشست و جامعه علمی داود فیرحی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، را از دست داد. فیرحی علاوه بر تخصصی که در فقه داشت، در علوم سیاسی هم جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده بود. از مهمترین شاخصههای مطالعات علمی مرحوم فیرحی، رویکرد میانهای بود که در پیش گرفته بود؛ به تعبیری ایشان منتقد رادیکالیسم بود و در عین حال محافظهکار هم نبود. بیش از هرچیزی مشی آزادگی را در زندگی و اندیشهاش برای جامعه علمی به یادگار گذاشت. به مناسبت درگذشت این استاد فرزانه با علیمحمد حاضری، استاد دانشگاه تربیت مدرس، گفتوگو کردهایم. حاضری معتقد است که فیرحی برخلاف برخی، که شعار وحدت حوزه و دانشگاه را سر میدهند، نماد واقعی این وحدت بود. در ادامه این گفتوگو را بخوانید:
ایکنا_ متأسفانه استاد فیرحی را در هفته گذشته از دست دادیم و دستمان از اندیشههای ایشان که در حال بالیدن بود کوتاه شد. ابتدا درباره شخصیت علمی و جایگاه علمی ایشان برایمان سخن بگویید. با توجه به اینکه ایشان هم در علوم سیاسی و هم در فقه کار کرده و این دو حوزه را با هم تلفیق کرده بود، تلاشش این بود که نگاهی جدید به فقه را ارائه کند که پاسخگوی مسائل روز جامعه ایران باشد. در این باره توضیح دهید.
واقعاً مرحوم دکتر فیرحی از جمله کسانی بود که به سادگی و سرعت جایگزینی برایش نمیتوان متصور شد. ایشان جایی را در مناسبات علمی دانشگاه و حوزوی اشغال کرده بود که این جایگاه را هر کسی به سادگی نمیتواند پر کند. به هر حال در جایی بود که بر اندیشه سیاسی، جامعهشناسی سیاسی، علوم سیاسی، تاریخ اسلام و مباحث مختلف مربوط به فقه و قرآنپژوهی و ... مسلط بود؛ یعنی تسلط به این مجموعه مباحث او را مانند منشوری چندوجهی کرده بود که این امکان را داشت که در محیطها و مجامع گوناگون متناسب با علایق و تخصصها حرف خود را بزند و ظاهر شود و از این نظر کاملاً استثنایی بود.
من در دانشگاه تربیت مدرس هم در گروه جامعهشناسی سیاسی و در حوزه علوم سیاسی و هم در دروس و راهنمایی پایاننامه و ... از نظرات و دانش تخصصی مرحوم فیرحی بسیار استفاده میکردم. واقعاً در حوزههایی که به او مربوط بود آدم صاحب سبک و صاحب صلاحیتی بود. همینطور ما در پژوهشکده امام خمینی(ره) گروه جامعهشناسی انقلاب و گروه اندیشه سیاسی داشتیم که آنجا هم ایشان حضور خیلی خوب و مؤثری داشت. همه اینها نشان میدهد که ایشان نماد وحدت حوزه و دانشگاه بود که ما فقط شعارش را میدهیم ولی هیچ وقت نتوانستیم آن را محقق کنیم اما او فینفسه تجسم این وحدت بود، نه به شکل رایج آن که معمولاً داریم که خیلی از افراد که در این دو سیستم بودهاند و فقط معایب دو سیستم را به هم وصل کردهاند؛ بسیاری از حوزه به دانشگاه میآیند که مدرک دانشگاهی بگیرند و مدرکگرایی و ... را از دانشگاه گرفتهاند و بینظمی و ... را هم که خودشان دارند اما دکتر فیرحی همه محسنات و خیرات و برکات نظام حوزوی را با نظام دانشگاهی در خودش جمع کرده بود. از این جهات یک چهره استثنایی بود.
فیرحی سنت حوزوی و دانش دینی برایش یک مخزن و گنجینه بزرگ و دستگاه معرفتی بود که او آن دستگاه معرفتی را در فضای دانشگاهی در چارچوب دستاوردهای روز دانش بشری به ثمر رساند و آنها را در قالب رویکردهای نوین عرضه کرد؛ فیرحی کسی بود که خمیر سنت را در تنور نظریههای مدرن و جدید علوم انسانی پخت و از این طریق نان مقبولی به دست آمد که برای جامعه علمی و فرهنگ دینی ما کاملاً مقبول بود. به طوری که با دستگاه وجودی فرهنگ ایرانی ـ اسلامی کاملاً سازگار بود، چون ریشه و خاستگاه آن از فرهنگ و سنت دینی برمیخاست. همچنین با علایق و نیازهای مدرن جامعه سازگار بود و این هنری بود که فیرحی داشت و ما معمولاً کمتر کسی را سراغ داریم که بتواند اینها را همتراز حفظ کند؛ یعنی هم اصالت و اعتبار یافتهها و ذخایر فرهنگ دینی را با خود داشته باشد و هم بتواند اینها را در غالب نظریات جدید روزآمد و به زبان روز بیان کند و با دستاوردهای دانش روز آنها را تطبیق دهد و وجوه نامناسب آنها را پیرایش کند.
مورد دیگری که بسیار برای من اهمیت دارد این است که او بسیار شخصیت آزاداندیشی بود و با سعه صدر با رویکردها و انتقادها مواجه میشد. به یاد دارم در جلسات و کلاسهایی که در خدمتشان بحث میکردیم انصافاً چه تمامعیار به نقد و مخالفت با او برمیخاستیم و چه تمامعیار در خدمت تأیید و حمایت نظر ایشان بودیم. روحیات و منش او در نسبت با گوینده فرقی نمیکرد. یعنی همان صمیمیت و خوشرویی و مراوده خوب را با ناقدان پرحرارت و سرسخت نظراتش داشت که با کسانی که کاملاً در موافقت و همسویی با ایشان بودند. این آزادگی کار بسیار مشکلی است. معمولاً ما آدمها به طور تدریجی از افرادی که با ما همسویند خوشمان میآید و از آنهایی که مخالفمان هستند دلخور میشویم اما آقای فیرحی پذیرای هر نوع نقد یا تأیید بود و نه از حمایتها بسیار مغرور میشد و نه از نقدها برمیآشفت و از هر دو اینها برای تعالی و رشد دستگاه معرفتی خود استفاده میکرد.
ایکنا_ به این اشاره کردید که استاد فیرحی نماد وحدت حوزه و دانشگاه بود، اما هیچ وقت ایشان به طور مستقیم تلاش نکرد که این وحدت را ایجاد کند. شاید به طور منشی این توانایی را داشت که الان جنابعالی هم میگویید که این وحدت در او بود.
او تظاهر و رفتار سازمانی برای این بحث نکرد و هیچگاه و در هیچ سازمان رسمی در دفاع از ایده وحدت حوزه و دانشگاه سخنی نگفت یا کاری نکرد. اصولاً به این امر به عنوان یک کار اداری و صوری اعتقاد و اعتنایی نداشت. آنچه در منش و مشرب فکری و معرفتی او وجود داشت این بود که واقعاً در قالب وحدت حوزه و دانشگاه همانطور که اشاره کردم معارف اصیل دینی و وحیانی را به زبان علوم روز به سخن دربیاورد و این عمیقترین جلوه وحدت حوزه و دانشگاه است.
ایکنا_ فیرحی برای نسلهای آینده جامعه ما چه پیامی دارد؟ ایشان کارهای عمیقی بر روی تاریخ سیاسی انجام داد، به عنوان مثال روی تنبیه الامه علامه نائینی کار کرد. در واقع با نگاهی دیگر میخواست کرامت انسانی را در لباس فقه و علوم سیاسی و تلفیق این دو ارج بگذارد. اینها میتواند چه پیامی برای نسلهای آینده ما داشته باشد و اینکه چشمانداز شما درباره دیدگاههای افرادی مانند استاد فیرحی چیست؟
میراث فیرحی را از دو سو میتوان مورد توجه قرار داد؛ یکی موضوعشناسی است؛ یعنی موضوعاتی که ایشان به آنها ورود کرد و ابتکاراتی در آنها داشت که میتواند در اندیشه سیاسی ما مهم باشد. اگر کارهای او را در نوع نگاه و موضوعشناسی دنبال کنیم، کار بزرگ و مهمی است.
دیگری هم بعد روششناسی کارشان است. در واقع روششناسیای که مصالح و مواد را از معدن مواد وحیانی و الهی بگیرد اما در آنها نماند و بتواند آنها را با عیار نظریات روز و جدید و مدرن منطبق کند و با علوم جدید و نیازهای روز آنها را فهم، پالایش و ارائه کند. این دو میراثی است که ما بایستی از فیرحی بگیریم و راهش را تداوم بخشیم.
انتهای پیام