به گزارش ایکنا، پس از انتشار خبر شهادت محسن فخریزاده، حجتالاسلام خسروپناه با انتشار پیامی ابعاد تازهای از شخصیت علمی شهید را بازگو کرد و از علاقه او به حکمت متعالیه و فلسفه فیزیک سخن گفت؛ از جمله اینکه «شهید حاج محسن در کنار برجستگی انکارناپذیر در حوزههای دانش فیزیک و مهندسی هستهای و فناوریهای دفاعی و مدیریت کارآمد و مجاهدانه در عرصه اجرایی، از سطح بالای دانش و ژرفاندیشی فلسفی برخوردار بودند و به حکمت متعالیه هم از ابعاد عقلانی و هم از ابعاد عرفانی عشق و ایمان داشتند.»
همین امر موجب شد چهرههای دیگری مثل مهدی گلشنی نیز درباره مباحثات علمی خود با فخریزاده درباره فلسفه فیزیک سخن بگویند و ابعاد علمی و فکری آن شهید بیش از پیش برجسته شود.
شهید فخریزاده در سال 87 با تأسیس وبلاگی با نام «عرفان و فلسفه» به بیان یافتههای شخصی در زمینه عرفان، فلسفه و فلسفه علم پرداخت و مجموعه یادداشتهایی منتشر کرد که با مطالعه آن میتوانیم به گوشهای از زوایای فکری او پی ببریم.
به اعتقاد فخریزاده فیزیک جدید بر اساس یافتههای خود چالشهایی را در حوزه معرفت بشری، مفاهیم تجربی، فلسفی و حتی عرفانی به وجود آورده است. هرچند که برخی از آنها توسط پارهای از نحلهها برای اثبات حقانیت مکتب فکری خود به غلط مورد استفاده قرارگرفته است. اگر از فیلسوفان علم یا فیلسوفان فیزیک سؤال شود که مهمترین چالش به وجود آمده توسط فیزیک جدید چیست با پاسخهای متفاوتی روبرو میشویم. برخی مهمترین چالش را نقض اصل علیت میدانند و پارهای تغییر در مفهوم نظریه اندازهگیری را عمدهترین آن ذکر خواهند کرد. به نظر او چالش عمده به وجود آمده مربوط به ارزش معلومات تجربی میشود، یعنی اینکه یافته های علوم تجربی تا چه میزان بازنمود واقعیت هستی یا هستی واقعی هست؟
وی در این رابطه توضیح میدهد: «سؤال اینجاست که فوتون یا ذرهای مادی مثل الکترون در واقع و نفسالامر چیست؟ موج است یا ذره و یا حالتی دیگر از وجود؟ یعنی ماهیت الکترون یا فوتون قبل از آنکه به مشاهده درآیند چیست؟ در پاسخ فیزیک و فلسفه سکوت میکنند. چرا؟ حدود صد سال از تکامل این دو نظریه میگذرد و نه تنها به این سؤال پاسخ ندادهاند بلکه هیچ پیشنهاد تجربی برای دست یازیدن به آن هم ارائه نشده است. فیزیک جدید «نمیدانم»های بسیاری پیش روی بشر قرار داده است که البته این یک حسن است ولی فیزیک نیوتنی اینها را مطرح نمیکرد که صد البته ناشی از جهل مرکب و مفرط آن بود.»
یکی از نکات جالبی که در خلال مطالعه یادداشتهای فخریزاده، توجه انسان را به خود جلب میکند پیوند مباحث فیزیک با حکمت متعالیه ملاصدراست. برای مثال در ذیل همین بحث، به موضوع نسبیت زمان میپردازد و تصریح میکند: «نکته جالبتر آنکه فلسفه متعالیه که توسط فیلسوف شهیر عالم اسلام حضرت صدرالدین شیرازی بنیانگذاری شد، به طور مستقل و سه قرن قبل از انشتین، یعنی هم زمان با نیوتن این مطلب (یعنی نسبت زمان) را به طریق فلسفی استنباط و طرح میکند. فعلاً قصدم از بیان این مطلب این نیست که بگویم نظریه انشتین بر مبنای نظریه ملاصدراست، بلکه میخواهم از این تقارن جهت محکمتر بودن بینش نسبیتی استفاده کنم. او هم میگوید هر حرکتی زمان خاص خود را دارد.»
وی در یادداشت دیگری با اشاره به اینکه فیلسوفان هم با دریافتهای فلسفی به این واقعیت رسیدهاند که شناخت حقایق در واقع و نفسالامر ممکن نیست و این عدم توانایی یک امر ذاتی است، تأکید میکند: «از منظر حکمت صدرایی آن چیزی که مانع ادراک است مقارنت یک ماهیت یا عوارض نیست، بلکه مانع ادراک نحوه واقعیتی است که ماهیت با آن موجود است. بر اساس نگرش وی، با ادراک حسی صورت خارجی به صورت محسوس و صورت محسوس به صورت خیالی و سپس به ادراک عقلی ارتقا مییابد و این خود مستلزم این است که وجود مدرِک نیز همراه با کمال و ارتقای ادراک و مدرک ارتقا یابد.»
احیای فلسفه اسلامی یکی از دغدغههای جدی فخریزاده بود. وی در یادداشتی که در این زمینه به رشته تحریر درآورده است بیان میکند: «از دید این حقیر حیات یعنی قدرت ایجاد تعامل با محیط پیرامون و تأثیرگذاری بر آن و تأثیرپذیری از آن و حیات متعالی وقتی است که این تعامل منجر به رشد دو طرف تأثیرگذار و تأثیرپذیر شود.
حال قضاوت را به اهل فلسفه میسپارم که پاسخ دهند که آیا فلسفه اسلامی در دوران حاضر با محیط پیرامون خود تعامل دارد؟ در حل کدام مسئله علمی تلاش کرده است؟ هر علمی اعم از علوم انسانی و علوم تجربی؟ اساسا فیلسوفان این عصر تن به رویارویی جدی با مسائل سنگین علمی میدهند؟ مقایسه کنیم با فلسفه در مغرب زمین. چه تعامل جدی با علوم دارد. چالش ایجاد میکند و چالش میپذیرد. در پی این چالشها نحلههای مختلف به وجود آمده است و مدام در حال رشد است. تأثیر جدی بر علوم دارد و اساسا علاوه بر تأثیر بر روند پیشرفت علوم نقش انطباق یافتههای این علوم را با نحوه زندگی مردم بر عهده گرفته است.»
مهدی گلشنی، استاد فیزیک و فلسفه علم، در یادداشتی که به مناسبت شهادت فخریزاده منتشر کرد دقیقا به همین دغدغه اشاره کرده است: «استاد فخری زاده بر تعامل فلسفه اسلامی و علوم روز تأکید داشتند و حیات متعالی را در این میدانستند که این تعامل منجر به رشد هر دو شود، اما معتقد بودند که فلسفه اسلامی در دوران حاضر چنین تعاملی را ندارد و کمتر به نقد تفسیرهای فلسفی ناشی از علوم، بر اساس مبانی فلسفه اسلامی، پرداخته است. فلسفه اکنون همان است که ملاصدرای شیرازی میفرمود، شاید بعضی از مثالهای آن تغییر یافته باشد، اما در مغرب زمین این تعامل دائماً رو به رشد است. ایشان معتقد بودند که باید به داشتههای فلسفی خودمان برگردیم و از حکمت اسلامی خودمان در راستای توسعه علم و فناوری و نوآوری برای ایجاد یک سبک زندگی اسلامی و یک تمدن ایرانی- اسلامی نوین برآییم.»
خسروپناه نیز در ضمن گفتوگویی دغدغه فخریزاده در این زمینه را چنین بازگو کرده است: «ایشان این سؤال مطرح میکرد که به هر حال این فلسفه اسلامی آیا به همین شکلی که با ملاصدرا رسیده است و بعد از ملاصدرا شرح و بسط پیدا کرده است، به همان مقدار میخواهد بماند یا با محیط اطرافش تعامل داشته باشد. به هر حال ما با علوم انسانی و علوم تجربی مواجه هستیم و غربیها نیز پیوند وثیقی بین فلسفهشان و فلسفه مدرن و علوم تجربی برقرار کردهاند، ولی در فلسفه ما هنوز همان مقولات عشر مطرح است، جوهر و عرض مطرح است و فلسفه اسلامی با این مقولات درگیر نشده است. شهید فخریزاده ذهنهای مخاطبین را درگیر میکرد که ببینیم این مفاهیمی که امروزه در فیزیک مدرن مثل موج، ذره، انرژی، حرکت به معنای فیزیک کوانتومکانیک و حتی حرکت به معنای فیزیک کلاسیک نیوتونی، اینها چه نسبتی با مقولات فلسفی دارند.»
از مطالعه این یادداشتهای به وضوح روشن میشود که یکی از مهمترین اندیشهها و دغدغههای فخریزاده تلاش در جهت احیای تراث فلسفی اسلامی بود. دغدغهای که علاوه بر تلاشهای او، نافرجام ماند و اکنون نسل باقیمانده که مدعی خونخواهی شهید است باید این مسیر دشوار و خطیر را تداوم ببخشد.
انتهای پیام
انصافا شهید فخری زاده علاوه بر این که دانشمندی در عرصه فیزیک است در ارتباط با مباحث نظری هم خوب می درخشد. برای مثال درک درستی از عدم انطباق فلسفه اسلامی با واقعیت و عدم تحول آن با تحولات و تغییرات تاریخی و اجتماعی ارائه می دهد.
آدرس این مقاله
https://ejad.blogsky.com/1399/09/18/post-245