واژه و مفهوم جوانی در ایران با نگاهها، باورها، تضادها، برنامهها، قوانین، انتظارات و ... بسیار متعدد و گاه متناقضی روبروست. نه تنها در تعریف سن جوانی، بلکه بخش قابل توجهی از ویژگیهای جوانی در این عصر متفاوت از گذشته است. عصری که در آن دیگر تحصیل برای شاغل شدن، شغل داشتن برای ازدواج کردن، ازدواج کردن برای صاحب فرزند شدن و همه اینها برای موفق شدن و رضایت از زندگی کافی نیست.
برای درک مفهوم و بایستههای تربیتی جوانان امروز، خبرگزاری ایکنا با مهدی کاموس، پژوهشگر دین و جامعه، گفتوگویی داشته است. وی اجرای پروژههای فرهنگی همچون پژوهش «پیمایش ارزشها، باورها و رفتارهای فرهنگی دینی زائران اربعین حسینی»، پژوهش «بازنمایی فرهنگ عمومی ایران در سینمای ایران دهه ۹۰»، تدوین «مبانی زندگینامه داستانی»، تدوین «تاریخ شفاهی مدارس اسلامی» و تدوین «تاریخ شفاهی ادبیات کودک و نوجوان ایران» را در کارنامه خود دارد. مشروح این مصاحبه را در ادامه میخوانید؛
ایکنا ـ همواره این انتظار از جوانان وجود دارد که در زمینه اخلاقیات متعهد به دستورات دینی و اخلاقی باشند و از ارزشهای انقلاب دفاع کنند. به نظر شما چه فعالیتهای فرهنگی برای تربیت و بروز و ظهور چنین جوانانی صورت گرفته است؟
جوان و جوانی از ابتدا با انقلاب اسلامی ایران پیوند ساختاری داشته است. به طور کلی جوان در انقلاب اسلامی مسئلهای بحث برانگیز، فراگیر و به اصطلاح Problematic بوده است. از مرحله شکلگیری نهضت امام(ره) از سال ۱۳۴۲، مبارزه و پیروزی انقلاب تا سال ۱۳۵۷ و از همه شاخصتر دوران دفاع مقدس؛ نقش جوانان در تصمیمسازیها و اقدامات در سرنوشت ایران عزیز اسلامی روشن است. اوج تضادها و بحران در این زمینه را میتوان در درگیریها با دولت موقت و اوج پیروزیها را میتوان در دفاع مقدس دید، اما مسئله، کیفیت انگاره جوان تراز در گفتمان انقلاب اسلامی ایران و از سوی دیگر انگاره جوان زیسته در دوران انقلاب اسلامی و در نهایت انگاره جوان واقعاً موجود در ایران است. این سه تصویر ذهنی از جوان میتواند در مواردی با یکدیگر اشتراک و همپوشانی داشته باشند، اما رابطهشان عموم و خصوص من وجه است؛ مثلاً همهشان میتوانند در مشکل اشتغال، ازدواج و مسکن مشترک باشند، اما تفاوتها اساسی است.
انگاره انسان تراز انقلاب اسلامی در اسناد بالادستی جمهوری اسلامی ایران دیده میشود. در این اسناد اهداف برنامهها، تربیت جوانان بر اساس آرمانهای انقلاب اسلامی است؛ چنانچه در اهداف کلی شورایعالی جوانان آمده هدف، رشد متعادل و همهجانبه شخصیت جوانان بر اساس اصول، اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی است یا در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در سال ۱۳۹۰ اهداف کلان و راهبردها و اهداف عملیاتی و راهکارها برای رسیدن به افق ۱۴۰۴ در تعلیم و تربیت نیز همینطور تنظیم شده است، اما تصویر و بازنمایی همین جوان مطلوب بر اساس شاخصهای جهانی توسعه در سبک زندگی و کیفیت زندگی در رسانهها و اذهان عمومی متفاوت با آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی ترسیم میشود و آنچه کمتر به آن توجه شده منزلت جوان ایرانی موجود در گفتمان انقلاب اسلامی است.
ایکنا ـ ارزیابی شما از فعالیتهای فرهنگی در تربیت و پرورش جوان تراز انقلاب اسلامی و امکان حضور آن در دفاع از ارزشهای انقلاب چیست؟
ارزیابی بر اساس شاخصهای جوان تراز انقلاب اسلامی در اسناد بالادستی، یک بحث میشود و ارزیابی بر اساس شاخصهای جهانی توسعه بحث دیگری است و ارزیابی جوان واقعاً موجود ایرانی در دوران انقلاب اسلامی روایت دیگری میشود.
آنچه روشن است اظهارنظر شخصی در این موارد کمارزش است و پژوهشهای ترکیبی از پیمایشها و مصاحبههای عمیق و مشاهدات مشارکتی و در واقع ترکیبی از روشهای کمی و کیفی، باید چنین ارزیابیها را به دست دهند، اما آنچه از فعالیتهای فرهنگی صورت گرفته، برای تربیت جوان تراز انقلاب اسلامی دریافت و وجدان میکنم این است که با تغییر و تحول در مفهوم توسعه در جهان و در گرایش توسعه پسامدرن به سرمایه انسانی در توسعه، ما هم به دنبال مرزبندی انسان تراز انقلاب اسلامی با انسان جهان مدرن هستیم.
در واقع، در نظام جامع آموزشی تحول نگاه به جوانان از منبع انسانی به سرمایه انسانی و تلاش برای سرمایهگذاری بر آنان در گفتمان انقلاب اسلامی را میبینیم. الگوهای این مرزبندیها را میتوان در زندگی شهیدان گرامی چمران، سلیمانی و زندهیاد حاج عبدالله والی و امثالهم جستجو کرد که هم در جوانی مصداق مؤمن انقلابی بودند و هم در بزرگسالی جوانی میکردند و مصداق فتیان بر اساس الگوی قرآنی بودند.
ایکنا ـ نقاط ضعف و قوت فعالیتهای فرهنگی صورت گرفته برای ظهور و بروز جوانان ایرانی در حفظ ارزشهای انقلاب اسلامی را چگونه میدانید؟
فعالیت فرهنگی، فعالیتی است که در جامعه تولید معنا میکند؛ از اینرو اقدامات و کالاهای فرهنگی همان ابزارهای معناساز هستند. مثلاً تشکیل جهادسازندگی در سال ۱۳۵۸ و بعد از آن جهاد دانشگاهی معنای انسان جهادی را در جامعه تولید کرد، چنانکه تشکیل بسیج مستضعفان، انسان بسیجی را به عنوان انسانی با کمترین هزینه و ادعا و با بیشترین کارآمدی در حفظ و پاسداری از انقلاب معنا کرد. بنیاد شهید هم توانست مفهوم قدسی شاهد و عزت خانواده شهید را در جامعه معنا کند.
در سالهای اخیر هم برگزاری یادوارههای شهدا، اردوهای راهیان نور، اردوهای جهادی، مجالس اعتکاف و راهپیمایی اربعین از فعالیتهای فرهنگی در راستای انسان تراز انقلاب اسلامی محسوب میشوند. البته روشن است که هر انسان جهادی، بسیجی، پاسدار یا خانواده شهید، انسان تراز انقلاب اسلامی تلقی نمیشود، منظورم این است که نهادهای انقلابی که در ابتدای انقلاب به پیشنهاد شورای انقلاب و فرمان امام خمینی(ره) به منظور پاسداری از انقلاب تشکیل شدند، عموماً در راستای ظهور و بروز جوانان مؤمن انقلابی زمینهسازی کردهاند.
به نظر میرسد ضعفها را باید در ادامه فعالیت برخی از این نهادها و سیر تحول اقدامات نظام جامع آموزشی در دولتها جستجو کرد. ضعفهای مهم و آسیبرسان نظام جامع آموزشی در تربیت دینی تیتروار عبارتند از عدم موفقیت در پرورش حس فطری تقوی و نظارت درونی، اولویت فتح عقول در تربیت بر فتح قلوب برخلاف روش پیامبر اعظم(ص)، عدم توانایی در ارائه نظریه فرهنگی در تربیت اسلامی، توسعه مفهومی انسان تراز انقلاب اسلامی تا سطح انسان کامل و از سویی تحویل آن به انسان دیندار غرق در مناسک و آيینهای دینی، عدم توجه به جوان واقعا موجود در گفتمان انقلاب اسلامی که بحث درباره آنها گفتوگوی دیگری را میطلبد.
اما مهمترین تهدید در نگاه فرهنگی به جوان، بیم پیوستن جوان و جوانی به طبقه و مفهوم کممنزلت در جامعه است. طبقه کممنزلت افرادی هستند که علیرغم تأمین نیازهای اولیه زندگی خود در جامعه احساس رضایت، عزت و افتخار نمیکنند. با اینکه بیشتر جوانان امروز تحصیلات عمومی را گذراندهاند و تعداد قابل توجهی از آنها تحصیلات تکمیلی و عالیه را پشت سر گذاشتهاند و انتظار نوعی منزلت اجتماعی برای آنها در جامعه میرود، اما در دهه اخیر به دلیل آشکار شدن شیفت ارزشها در سایه سرمایهداری و قدرت پولداران و غلبه منزلت اقتصادی بر همه ارکان منزلت اجتماعی، این مزیت نسبی جوانان تحصیلکرده کم شده است. از آنجایی که جوان واقعاً موجود در دستیابی به اشتغال، ازدواج و مسکن مناسب مشکلات جدی دارد بیم آن میرود با وجود سرمایه فرهنگی، جزو طبقه کممنزلت اجتماعی تلقی شود.
ایکنا ـ بایستههای تربیت فرهنگی و دینی جوانان را در چه میبینید؟
نگاه قرآن به جوان نگاه همهجانبه و جامعی است. مثلاً طبق آیات ۵۴ سوره مبارکه روم و آیه ۵۹ سوره نور، جوانی را دوره قدرت گرفتن انسان بعد از کودکی و نوجوانی و در آیه ۶۷ سوره غافر جوانی را بلوغ اشد انسان میداند، از سوی دیگر جوان در نظام معرفتی قرآن مؤمنی است که میل به قیام علیه هرگونه طاغوت دارد و در واقع انقلابی است. چنانچه از توصیف ابراهیم(ع)، موسی(ع)، اصحاب کهف و از همه مهمتر رسول اعظم(ص) در قرآن بر میآید؛ جوان پس از عبادت و اعمال صالح و خودسازی به دنبال گسترش توحید، به مبارزه با طاغوت زمان خود میپردازد. در این نگاه رسیدن به حیات طیبه به عنوان فلسفه تعلیم و تربیت اسلام، از عبادت و جهاد در سایه ولایت و امامت میگذرد.
البته مشهورترین الگو برای جوان در تاریخ زندگانی امامان معصوم، حضرت علی اکبر(ع) است که خلقاً، خلقاً و منطقاً، اشبهالناس به رسول الله(ص) است و در اثر شجاعت، ایثارگری، شوق به شهادت و ولایتپذیری از امام معصوم اول شهید بنیهاشم در کربلاست. چنانکه امام حسین(ع) در روز عاشورا به ایشان به عنوان اولین نفر از بنیهاشم اجازه رفتن به میدان میدهند و در وصفشان میفرمایند: «اللهم اشهد علی هولاء القوم فقد برز إلیهم غلام اشبه الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسولک و کنا إذا اشتقنا إلی نبیک نظرنا إلیه».
به نظرم بایستههای فرهنگی و دینی برای تربیت جوان در گفتمان انقلاب اسلامی در بیان و تبیین آموزههای قرآن، نهجالبلاغه و زندگانی انسان ۲۵۰ ساله و تاریخ زندگانی امامان معصوم (علیهم السلام) در رویکرد ارتباطی و شبکهای و نظارت نسبت به عمل به همان آموزهها در حکمرانی است.
ایکنا ـ در دنیای امروز از چه روشهایی باید برای دستیابی به تربیت فرهنگی و دینی جوانان بهره گرفت؟
فارغ از تعاریف جوان و جوانی در تعیین بازه زمانی سنی، آنچه به نظر من در نگاه به جوان مهم است رویکردهاست. تجربه نشان داده است، سیاستها و برنامهها درباره جوانان هرچه باشد؛ اقدامات در سایه و سمتوسوی رویکردهای مجریان اتفاق میافتد. در رویکردهای اقتصادی و سرمایهداری جوان نیروی کار است و بازار مصرفکننده مُد، در رویکرد سیاسی جوانان سازمان رای محسوب میشوند.
در رویکرد اجتماعی جوانان کنشگران جدید با ساختارهای جامعه مثل خانواده، دین و دولتاند و امور جوانان در آموزش عالی، اشتغال و ازدواج پیگیری میشوند، در رویکرد جمعیتشناسی هرم سنی جوانان در جامعه و کنترل آن مهم است، در رویکرد دینی ابعاد دینداری و نوع دینداری جوان مدّ نظر است، اما در اینجا مدّ نظرم به عنوان رویکرد فرهنگی، رویکرد ارتباطی است. به این دلیل که معنا در جهان ارتباطی و نظام شبکهای تولید و فهم و باز تولید میشود.
در رویکرد ارتباطی، جوان کنشکری شبکهای است که در این ارتباط شبکهای روابط میانفردی او در نظام جهانی سایبری تعریف میشود و فناوریهای نو بر این روابط تأثیر مستقیم دارند. به عبارت دیگر، در رویکرد ارتباطی به جوان دو اصل مهم جهانیشدن و فناوریهای نو مهم هستند. در ارتباط شبکهها آنچه تعیینکننده نوع، اندازه، شدت و الگوی ارتباط است، زمینه یا context ارتباط است؛ چراکه همه محتواها در زمینهها، معنا و فهم میشوند. البته این زمینهها را رسانهها در سایه فناوریهای نو میسازند و تغییر میدهند. در واقع، هر پدیده یا محتوا وقتی در جریان فضای شبکهای سایبری قرار میگیرد بازتاب نمیشود بلکه بر اساس زمینهها بازتولید میشود.
چنانکه هر گونه کامنت یا فورواردی، زمینه را بازتولید میکند. در واقع، مجموعه کامنتها، فورواردها و لایکها زمینهها را بازتولید میکنند. چنانکه در آموزش در فضای شبکهای سایبری، آموزش بیشتر در دست یادگیرندههاست تا یاددهندهها؛ یعنی تأثیر یادگیرندهها بر یکدیگر بیشتر از تأثیر یاددهنده بر همه یادگیرندگان است؛ زیرا، در شبکه چینش و کنار هم قرارگرفتن گرهها اهمیت دارند و اینکه چه کاربری در کنار چه کسی قرار دارد مهم و تعیینکننده میزان تأثیرگذاری محتواست و شناخت و اندازهگیری این تأثیر و روابط شبکهای بر اساس نظام و قواعد دانش رندوم و پیشبینی روابط تصادفی در علم آمار و احتمال و نظام دادهکاوی است. به نظرم در برنامهها باید به دنبال جوان موجود در گفتمان انقلاب اسلامی با رویکرد ارتباطی بود.
انتهای پیام