کاظم رجبعلی، قرآنپژوه، مدرس و عضو علمی مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت(ع) در گفتوگو با ایکنا، درباره جایگاه معلم در آموزش و به خصوص پرورش و نیز چرایی تأکید بر معلم محوری، اظهار کرد: دو نوع دیدگاه در موضوع تعلیم و تربیت وجود دارد؛ یک مدل بنا را بر روی اتفاقات عینی میگذارد و برای آن ارزیابی دارد و دیگری بر روی مباحث تئوری تأکید و دیدگاه غیرواقعی دارد. باید بدانیم معلم را برای تربیت نسل میخواهیم. تربیت یافتن یک موضوع عینی است که باید تحقق پیدا کند و در پایان این مسیر، افرادی را باید با معیارها، شاخصها و کیفیتی ببینیم که از تزکیه و تعلیم برخوردار هستند. اگر این موضوع را مبنا بگیریم، شکلگیری و وجود چنین افرادی، عنصر بسیار مهمی در امر تعلیم و تربیت محسوب میشود. نمیتوان با کارها و شاخصهای دیگری همچون فضاهای خاص تئوری این امر را محقق کرد.
رجبعلی با ذکر مثالی ادامه داد: یک وقت میگوییم جامعهای دارای ثروت است و ارزیابی این ثروت به مقدار تولیدات آن بستگی دارد، اما یک وقت میگوییم کشوری ثروت دارد و این ثروت را به اعتبارات و چیزهای دیگر ربط میدهیم و در واقعیت چیزی نیست، اما میگویند هست و برای مثال بر روی آن سرمایهگذاری میکنند. جامعه در چنین شرایطی بعد از مدتی متوجه میشود چه کلاهی بر سرش رفته است، چراکه ارزیابیها عینی است و آنچه گفته شده بود، بدون در نظر گرفتن شاخصهای عینی بوده است. در واقع این مثال یعنی در اقتصاد یک کشور از کشاورزی و صنعت آن گرفته تا موضوعات دیگر، هیچ پیشرفتی نیست، اما میگویند با توجه به آمارها کشور ما ثروتمند است. این موضوع در عرصه فرهنگ و تربیت بسیار زشتتر و خیلی هم زیاد است.
تربیت انسان توانمند و اخلاقمدار از کدام مسیر؟
وی با بیان اینکه بنابراین، رویکرد باید عینی باشد و همانگونه که باید مال و دارایی وجود عینی داشته باشد که بگوییم ثروت وجود دارد، در موضوع تربیت هم باید رویکرد عینی داشته باشیم، افزود: وقتی از تعلیم و تربیت سخن میگوییم درباره انسانهایی که واقعیت عینی دارند صحبت میکنیم. با ارائه آمار و ارقام که در خدمت رویکردی غیرواقعی قرار میگیرد نمیتوان واقعیت را نشان داد. حال اگر قرار باشد در جامعه افرادی وجود داشته باشند، که کیفیت لازم را دارا و افراد محسنی هستند و گزارههای وجودی آنها براساس حقیقت است و در هر دورهای از زندگیشان توانمند و اخلاقمدارند، که در قرآن از این افراد با عنوان محسنین تعبیر میشود، از کجا به دست میآید؟
این قرآنپژوه اضافه کرد: آن دسته افرادی که رویکرد غیر واقعی دارند، در پاسخ به این پرسش میگویند برویم مدرسه خوب بسازیم، یا اینکه برویم مسجدی بسازیم که همه امکانات را داشته باشد. بعدتر میگوییم کلاس و اتاق و میز و امکانات خوب تهیه کنیم. چه اتفاقی میافتد؟ این امکانات فراهم میشود و مورد استفاده قرار میگیرد، اما میبینیم آن چیزی که میخواهیم به دست نیامد. تأکید بر دانشگاه اسلامی میشود، اما میبینیم دانشگاهها به صادرکننده مغزها به خارج از کشور تبدیل شدهاند. آدمهایی را با متد و ارزشهای دیگران و برای آنها تربیت میکنیم. همه اینها یعنی امکانات و رویکردهای تئوری در نظام اجتماعی تعیینکننده نیست. عادت هم کردهایم که همه چیز را به همین مسائل ربط میدهیم، اگر کسی در جهت دیگری حرکت کرد میگوییم امکانات نداشته است.
ماکت آموزش و پرورش و نقطه مقابل آن
وی افزود: حرکت در چنین مسیری، از رویکردهای مصنوعی نشأت میگیرد. در واقع با ماکت آموزش و پرورش روبرو هستیم و انتظار داریم به وسیله آن تعلیم و تربیت هم تحقق یابد، در حالی که واقعیت چیز دیگری است. در نقطه مقابل این مسیر، باید بدانیم تا انسانها ساخته نشوند و مهذب و با اخلاق و دارای انگیزه و مجاهد در راه خدا تربیت نشوند، افرادی که حاضر هستند با هیچ چیز، همه چیز را بسازند و باایمان باشند، نظام آموزشی ما در مسیر پیشرفت و رو به جلو حرکت نخواهد کرد. در اینجاست ک نقش و جایگاه معلم مشخص میشود. اگر این شخصیت سلامت و شرایط لازم را داشته باشد و فرد باایمانی باشد، قطعاً خواهد توانست انسانی مانند خود و حتی بهتر را پرورش و تحویل جامعه دهد.
اصالت را به جای امکانات به معلم دهیم
رجبعلی گفت: بنابراین وقتی اصالت را به جای مدرسه و امکانات آن، به معلم بدهی و یا اصالت را به جای خود مسجد، به امام بدهی و هزینههای فرهنگی و بخشی از هزینههای مادی را بر این محور قرار دهی، و این فرد کار خود را به درستی انجام دهد، خواهند توانست دردی را درمان کند.
این معلم قرآن در ادامه درباره تبدیل شدن پرورش به مسئلهای فرعی در نظام تعلیم و تربیت و نوع ارتباط آن با رویکردهای غیرواقعی در آموزش و پرورش، یادآور شد: این دو جریان یعنی آموزش و پرورش، حلقه واسط و پیوند و نخ تسبیحی که آن دو را به یکدیگر متصل کند، ندارند و دو فاز موازی در حال جریان است. یکی از نشانههای آن هم این است که درسها حتی در نظام آموزشی به هم مرتبط نیستند و آموزشها با زندگی بیارتباط و بیگانه هستند و مفید و کارآمد و مناسب برای همه اقلیمها نیستند.
وی افزود: وقتی خود همان آموزش به درستی اتفاق بیفتد، معلوم میشود که با پرورش بیگانه هم نیست. اما وقتی بدون حساب و کتاب و مبنای درست و گزارههای صحیح توسعه پیدا میکند، نشان از این خلأ موجود است و گویی یک جسد را تقویت میکنید که خالی از روح و مغز است و این نابسامانی نتیجه همین است.
حرکت آموزش بر مدار فایده و همراهی پرورش
به گفته این قرآنپژوه؛ اگر آموزش به سمت فایده میرفت و زندگیها را متأثر میکرد و روی این فایده و تأثیر و تأثر، کار و ارزیابی انجام میشد، قصه پرورش هم اوضاع و احوال بهتری داشت و در واقع کالبدی برای پذیرش روح آماده میشد. جوان و نوجوان مهارتی نمیآموزد که به کار و زندگی او بیاید و درسها را میخواند که به دانشگاه برود، در دانشگاه درس میخواند که به مقاطع بالاتر برود و اینکه در آن زمینه کار بکند یا نه مشخص نیست. اینها یعنی جنس توسعه چیزی غیر از انسان و غیر از معلم است.
وی گفت: از طرف دیگر، نگاه میکنید و میبینید خیلی از کسانی که وارد بهترین دانشگاهها میشوند، فرزندانی از ما هستند که هزینه زیادی صرف کلاسهای کنکور آنها شده است و طیف متوسط به بالا و دارای رفاهاند. سپس میبینید ورودیهای این دانشگاهها، انسانهایی پژمرده و فشرده شده و بدون انگیزهای هستند که ضمناً از طبقه خاصی از جامعه وارد دانشگاه شدهاند. البته اینطور نیست که دیگرانی هم که هزینه این کلاسها را نداشتهاند در این محیط نباشند و استثنائاتی وجود دارد، اما تعداد آنها اندک است.
رجبعلی گفت: در زمینه آموزش اگر سیاست درستی وجود داشت و به سمت جریانی واقع بینانهتر و کاربردیتر میرفت، رقابت بر سر ورود به دانشگاه هم شکل انحصاری پیدا نمیکرد و مایه ضرر و خسارت نمیشد. پرورش و آموزش به مثابه روح و جسماند و این روح و جسم باید توازن داشته باشند و به هم بیایند و با یکدیگر هماهنگ باشند، نه آنکه پرورش که روح است رها باشد و از آن طرف آموزشی هم که مورد توجه است، تناسبی با شاخصهای مورد نیاز جامعه نداشته باشد و در واقع فکر درستی درباره آن نشده باشد.
این قرآنپژوه افزود: البته اینقدر هم تاریک نباید گفت، اما به نسبت سیری که در پیش گرفته شده، این خلأها و چالشها وجود دارد و باید درباره آن سخن بگوییم. خوب میدانیم در همین جامعه افرادی هستند که در همین نظام آموزشی رشد پیدا کردهاند که به واسطه وجود معلمان وارستهای رشد یافتهاند و اینگونه معلمان، دانش آموزانی همچون خود پرورش دادهاند. به نسبت و تا حدی موفقیتهای این چنینی هم داشتهایم، اما ملاحظات هم باید مورد توجه قرار بگیرد و محتوایی که در تناسب با زندگی است آموزش داده شود و شاهد یک تحول در نظام آموزش و پرورش به لحاظ محتوا و حتی نیروی انسانی باشیم تا کیفیت بالاتر برود و به اهداف اصلی دست پیدا کنیم.
به گفته عضو علمی مدرسه قرآن و عترت (ع)؛ چاره این موضوع قرآن است، کسی نیامده فکر کند که این قرآن به عنوان کتاب انسانساز چطور میتواند میان روح و جسم توازن ایجاد کند. هر وقت حرف خدا را کنار گذاشتهایم به مسیر دیگری رفتهایم. شکل ورود به این موضوع و نظامسازی براساس قرآن را باید مورد توجه قرار داد.
انتهای پیام