جلسات و محافل قرآنی را میتوان دارای نقشی تأثیرگذار در پرورش نیروهای انقلابی دانست، نیروهایی که از جلسات قرآن سر برآوردند و سرانجام موفق به غرس نهال انقلاب شدند. حال سؤال این است که بعد از گذشت سالیان مدید، هنوز میتوانیم در این راستا به جلسات و محافل تکیه کنیم؟ آیا جلسات کماکان نقش خود را ایفا میکنند؟ در این باره با حسینعلی شریف، پیشکسوت قرآنی، مدرس جلسات قرآن صحبت کردهایم. آنچه در ادامه میآید ماحصل این گفتوگوست.
ایکنا ـ قبل از انقلاب جلسات قرآن به همت برخی از دلسوزان و دغدغهمندان قرآنی برگزار میشد و بسیاری از اساتید امروز محصول آن جلسات هستند. اکنون این محافل چه تفاوتی با آن زمان دارد و اگر بخواهیم مقایسهای بین جلسات قبل و بعد از انقلاب داشته باشیم چه تفاوتی کردهاند؟
تفاوت زیاد است. یکی از مواردی که قابل مقایسه نیست، کمیت است. در آن زمان جوانان به خاطر وجود منحوس ساواک میترسیدند که در جلسات شرکت کنند. وقتی به جلسه میرفتیم و از آن برمیگشتیم، هر لحظه فکر میکردیم الان ممکن است، ما را دستگیر کنند، چون آنها به جلسات مذهبی حساس بودند. البته افراد علاقهمند ماندگار بودند.
از همان اول انقلاب تا الان تعداد کلاسها و اساتید افزایش یافته است. آن زمان کلاسها انگشتشمار بودند. در تهران فقط چند جلسه قرآن مفید بودند؛ اما واقعاً در شأن قرآن برگزار میشد. دوستانی که در آن جلسات شرکت میکردند چشمداشتی به مسابقات نداشتند. قرآنآموزان و علاقهمندان بهویژه جوانها به خاطر قرآن میآمدند. الان رشتههای قرآنی و رویکردها زیاد شده است. آن زمان فقط در یک جلسه قرآن شرکت میکردیم و فقط روخوانی و روانخوانی را آموزش میدادند. بعضی کلاسها فقط به تجوید و برخی هم به طور مختصر به معانی و تفسیر میپرداختند. البته قبل از انقلاب به صوت و لحن هم توجه میشد، اما تا حدی غیر حرفهای و غیر علمی بود. اکنون به صورت فنی رشتههای تخصصی مانند تجوید و صوت و لحن وجود دارد.
ایکنا ـ بعد از انقلاب کیفیت و کمیت افزایش یافت؟
بله، آن زمان تعداد جلسات مفید بسیار کم بود و عزیزانی که امروز در رشتههای قرآنی پیشکسوت هستند در آن جلسات رشد کردند و قرآنآموزان زیادی در همین انقلاب رشد کردند و آن دورهها را ندیدند و الان تدریس میکنند.
قبل از انقلاب، جلسهای داشتیم که سه روز در هفته برگزار میشد و اسمش مکتب قرآن بود. یک جلسه فقط برای علاقهمند کردن افراد بود. در آن روز تئاتر، سرود، کوهنوردی و ورزش داشتیم. یکی از محافلمان بیشتر نقش تبلیغی داشت. یکی دیگر از این شبها فقط فنون قرائت مثل روخوانی، روانخوانی و صوت و لحن آموزش داده میشد. در جلسه بعدی هم به آموزش مسائل عقیدتی پرداخته میشد
مسلماً کمیت و کیفیت افزایش یافته است. الان تعداد زیادی برای یادگیری قرآن میآیند، البته متأسفانه تعدادی هم قرآن را برای مسابقات یاد میگیرند و اینکه حرفهای داشته باشند. نباید اینها را دست کم بگیریم و الان هم در رشتهها و علوم قرآنی کسانی هستند که با همان کیفیت سابق آموزش میبینند و به دیگران خدمترسانی میکنند ولی چون افراد غیره هم وارد شدهاند، نمیتوانیم بگوییم همه دوستانی که الان به کلاسهای قرآن میآیند با کیفیت امورات را میگذرانند. مسلماً خروجی جلسات قبل بیشتر بود ولی الان این دو با هم مخلوط شده است و هنوز هم به برکت انقلاب، زیاد است و نباید بیانصافی کنم.
ایکنا ـ نقش معلمان قرآن را در پرورش نیروهای باورمند چطور ارزیابی میکنید؟
معلمی که تدریس میکند، باید باور داشته باشد تا بتواند افراد باورمندی را تربیت کند. عدهای فقط به ظواهر قرآن پرداختهاند. در این صورت مسلماً باورها کاملاً قرآنی نخواهد بود. یکی از بزرگان از علامه طباطبایی سؤال کرد که وظیفه ما نسبت به قرآن چیست؟ فرمود که به آنچه در قرآن آمده باور دارید؟ ایشان از سر خجالت خندهای کرد و گفت بله، بعدها که این قضیه را تعریف میکرد، میگفت خجالت کشیدم، واقعیت را بگویم. اگر کسی قرآن و دستورات آن را باور داشته باشد، آیا میتوانیم بگوییم توکل او ضعیف است؟ آیا دروغ میگوید؟ آیا میتوانیم وقتی به چیزی باور نداریم آن را به دیگران تدریس کنیم؟ پس معلمی میتواند قرآنآموزان را تربیت کند که باورمند باشد و به آیات الهی باور داشته باشد.
ایکنا ـ چطور میتوانیم ویژگی انس با قرآن را در نیروهای انقلابی تقویت کنیم؟
ریشه انس در کودکی است. اگر در کودکی با قرآنآموز خوب کار شده باشد و او را با برنامههای سخت تربیت کنیم، صد درصد انس از همان اول شکل میگیرد و زیاد میشود؛ اما وقتی هم خانواده با او خوب کار نکرده باشند و هم معلم خوبی نداشته باشد، مسلماً انس شکل نگرفته است و الان هم به سختی میتوان انس را شکل داد؛ البته در برخی کلاسها سعی میکنیم که آن وظیفه انجامنشده را جبران کنیم.
ایکنا ـ این موضوع که در جلسات قرآن بیشتر به آموزش و کمتر به تفسیر توجه میشود، آسیبزاست؟
معلم قرآن باید بداند که بعد از خواندن و یاد گرفتن صوت و لحن، هدف بعدی آموزش مفاهیم و معارف قرآن و آشنایی با تفاسیر است و در این صورت این راه را به خوبی خواهد پیمود. معمولاً کودکان با اولین معلم خود احساس انس میکنند و ای کاش معلم اینها را بداند و بتواند راهنمایی کند تا علاقه بیشتری را در قرآنآموزان نوجوان به وجود آورند.
در جلسات قرآنم چون زیاد از علم تفسیر آگاه نیستم، ترجمه آسان و روانی را با قرآنآموز کار میکنم، اما نه هر آیهای را، بلکه آیهای را کار میکنم که بفهمد و بتواند با آن زندگی کند. اگر بتوانیم حلاوت این کار را به او بچشانیم، کمکم در او انگیزه ایجاد میشود و میتواند رشد کند.
آموزش قرآن باید ضمن زندگی باشد، یعنی به فراخور حال قرآنآموز آموزش بدهیم. ممکن است قرآنآموز به روخوانی نیاز داشته باشد باید با او روخوانی کار کنیم، ولی اگر کلاسی باشد که فقط به صوت و لحن و تجوید بپردازد، خسران است و باید برخی کلاسها از تکبُعدی بودن خارج شوند و بدانند که چگونه شاگردان را از این مرحله به مرحله بعدی انتقال دهند و در محافلشان به تفسیر، مفاهیم و معارف قرآن هم بپردازند.
قبل از انقلاب، جلسهای داشتیم که سه روز در هفته برگزار میشد و اسمش مکتب قرآن بود. یک جلسه فقط برای علاقهمند کردن افراد بود. در آن روز تئاتر، سرود، کوهنوردی و ورزش داشتیم. یکی از محافلمان بیشتر نقش تبلیغی داشت. یکی دیگر از این شبها فقط فنون قرائت مثل روخوانی، روانخوانی و صوت و لحن آموزش داده میشد. در جلسه بعدی هم به آموزش مسائل عقیدتی پرداخته میشد.
ایکنا ـ سخن پایانی.
خروجی جلساتمان خوب است، منتها آن طور که باید شایسته و بایسته قرآن باشد نیست. به عنوان اساتید قرآن باید برنامهریزی کنیم و هدفمند باشیم. حتی اگر فرد فقط برای یادگیری روخوانی قرآن آمده است، هیچ اشکالی ندارد، ولی من به عنوان معلم باید بدانم که برنامههای دیگری هم باشد یا قرآنآموز فقط میخواهد تجوید یاد بگیرد. با اساتید دیگر مجموعهای را تشکیل و همه چیز به شاگردمان آموزش دهیم. در این صورت نتایج محافلمان خیلی بیشتر و بهتر خواهد بود.
هرکس همنشین قرآن باشد از آن بهرهمند میشود، منتها با عمر کوتاهمان چه موقع میخواهیم، قرآن را بفهمیم و به آن عمل کنیم؟ بنابر این تا دیر نشده باید به فکر باشیم که کودکان را هدفمند تربیت کنیم.
انتهای پیام