با نزدیک شدن به دومین سال ورود جو بایدن به کاخ سفید، سؤالی که در حال حاضر بین منتقدان و صاحبنظران سیاسی مطرح است، این است که دولت بایدن تا چه اندازه توانسته در حوزه سیاست خارجی موفق باشد. به غیر از موضوع داغ این روزها که مذاکرات بازگشت آمریکا به برجام است، به نظر میرسد دولت بایدن در منطقه خاورمیانه و به خصوص در رابطه با دو متحد سیاسی خود در این منطقه (رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی) با مسائل گوناگونی روبهرو است.
نیون آنجلیچ (Neven Andjelic)، کارشناس مسائل بینالملل و استاد دانشگاه ریجنتس لندن (Regent's University) در گفتوگو با ایکنا، بزرگترین چالشهای دولت بایدن در دومین سال ریاست جمهوری وی و مسائلی مانند تنشهای خاورمیانه و پرونده هستهای ایران را تشریح کرد که مشروح آن از نظر میگذرد.
ایکنا ـ جو بایدن تا دو هفته دیگر وارد دومین سال ریاست جمهوری خود میشود. بزرگترین چالشهای وی در حوزه سیاست خارجی، به خصوص خاورمیانه چیست؟
چالشهای مختلفی به خصوص در خاورمیانه برای رئیس جمهور آمریکا وجود دارد. در وهله اول پیشبرد و حل مشکلات روند صلح بین فلسطینیان و اسرائیل است که برای دههها حل نشده باقی مانده است.
مسائل دیگری نیز وجود دارند. جنگهای نیابتی در سوریه و یمن که عواقب فاجعهآمیز آنها نه تنها بر مردم این کشورها بلکه بر کشورهای همسایه نیز تأثیر داشته است. در صدر همه این مسائل، توافق هستهای با ایران وجود دارد که با وجود اینکه در مرکز توجهات نیست اما به نوعی تأثیرگذاری خاصی بر مسائل دیگر دارد. فکر میکنم رئیس جمهور بایدن و اعضای دولت وی تلاش میکنند به توافق اصلی که در سال 2015 منعقد شد بازگردند که رئیس جمهور ترامپ در سال 2018 از آن خارج شد.
ایکنا ـ حدود سه ماه پیش، خروج آمریکا از افغانستان رخ داد و بیشتر منتقدان آن را غیرمسئولانه و اشتباه توصیف کردند. فکر میکنید این اقدام دولت بایدن تا چه اندازه تنشها را در خاورمیانه افزایش خواهد داد؟
این کار تنش را منطقهای و جهانی خواهد کرد. اظهارنظرات مبنی بر این بود که بعد از خروج آمریکا از افغانستان، طالبان توانایی تصرف کابل و سرنگونی حکومت را ندارد، البته از نظر طالبان این اتفاق هر چه سریعتر باید رخ میداد. موضوعی که مطرح بود این بود که تمامی طرح (خروج از افغانستان) باید به دقت انجام میگرفت و این چیزی بود که متحدان آمریکا هم به آن اذعان داشتند. با این همه مردمی که به طور کلی دکترین طالبان را قبول نداشتند، قربانیان تغییر حکومت در افغانستان شدند.
در نگاه بازتر (در خاورمیانه) میبینیم که نیروهای افراطی و نیروهای بدون حکومت، برداشتی از اسلام دارند که تروریسم را به عنوان ابزاری برای نشر عقاید و رسیدن به اهداف خود انتخاب کرده است. این بهطور بالقوه، میتواند عاملی برای بیثبات کردن کشورهایی مانند سوریه و حتی به خشونت کشیدن کشوری صلحجو مانند لبنان باشد.
این دیگر موضوع شرق و غرب نیست بلکه نزاع برداشتهای مختلف از دین بین گروههای دینی است و هر گروه، گروه دیگر را به عنوان دشمن سرسخت میداند.
ایکنا ـ در ابتدای صحبتتان به تنش رژیم اسرائیل و فلسطینیان اشاره کردید. فکر میکنید عادیسازی روابط چند کشور عربی با تلآویو که از دولت دونالد ترامپ آغاز شد، چطور میتواند اسرائیل را به اهداف خود نزدیک کند؟ پیشبینی شما از حل مسئله فلسطین بعد از روند عادیسازی چیست؟ منظورم این است که عادیسازی میتواند تأثیری در مسئله فلسطینیان داشته باشد یا خیر؟
یافتن راه حلی برای حل مشکلات حتی با دوستی بین اسرائیل و چند کشور عرب حوزه خلیج فارس از سالها پیش مطرح بوده است. هر اتفاقی بیفتد تأثیرات این روابط بستگی به این دارد که چه تعداد از گروه فلسطینیان آن را قبول کنند، اما این میتواند آنها (فلسطینیان) را رادیکالتر کند زیرا این راهحلها در واقعیت نمیتواند عملی شود.
ایکنا ـ یعنی طرح دو دولت تنها شعار است و نمیتواند به مرحله عمل برسد؟
بله. هیچ قدرتی واقعاً از آن پشتیبانی نمیکند. برخی عناصر واقعبینانه وجود دارد که مانع از به نتیجه رسیدن هر نوع توافقی میشوند. از 1948، شاهد نسلهایی از فلسطینیان بودیم که به عنوان پناهنده به دنیا آمده و به عنوان پناهنده زندگی میکنند. در طرف مقابل هم شاهد هستیم که افرادی که سی سال بعد از این تاریخ متولد شدهاند به طور قانونی املاک خود را خریده و مالک آن هستند. هیچ راه حل واقعاً اخلاقی قابل قبولی در مورد شهروندان فلسطینی وجود ندارد.
من به شخصه مدافع طرح دو دولتی نیستم. برخلاف آنچه که رسانهها و برخی از سیاستمداران در مورد آن صحبت میکنند که بعد از آن همه چیز خوب خواهد شد این گونه نخواهد شد. در این طرح در مورد اینکه چگونه دولت مستقل فلسطین ارتش خود را داشته و این ارتش چقدر میتواند قوی بوده که قادر به انجام حملات توپخانهای باشد و چطور اسرائیل اجازه داشتن ارتش را (به فلسطین) را خواهد داد، شبهاتی وجود دارد.
ایکنا ـ پس فکر میکنید طرح دو دولتی در یک سرزمین اگر رخ دهد، تنش جدیدی را به همراه خواهد آورد؟
بله، افرادی که از این راه حل ناراضی هستند، به دنبال تضعیف توافق خواهند رفت. از این رو جنگ دوباره ادامه خواهد یافت و من به آینده این طرح بسیار بدبین هستم.
ایکنا ـ بگذارید به داغترین خبر این روزهای منطقه برگردیم. در روزهای اخیر اخبار و نظرات مثبتی در مورد بازگشت آمریکا به توافق هستهای با ایران(برجام) شنیده میشود. چه تغییراتی در صورت بازگشت آمریکا به توافق هستهای در خاورمیانه میتوانیم ببینیم؟
اولین بازتاب در بین مردم ایران خواهد بود، زیرا با لغو تحریمها، وضعیت اقتصادی به میزان قابل توجهی بهبود مییابد. پس بهبود وضعیت اقتصادی اولین عنصر تأثیرگذار است.
عنصر دوم، امنیت است. وقتی به قدرتهای بزرگ مانند چین و روسیه نگاه میکنیم متوجه خواهیم شد که آنها از ایران میخواهند به توافق پایبند بماند. بالا بردن درصد غنیسازی برخلاف آنچه که در توافق آمده (حدود 3.5 درصد)، باعث نگرانی آمریکاییها شده و در طرف دیگر دیپلماسی قدرتهای اروپایی را داریم که به دلیل اینکه ایرانیها و آمریکاییها با یکدیگر مستقیم صحبت نمیکنند نقش پیامآور را دارند. شبیه این موضوع را در مذاکرات صربها و آلبانیتبارهای کوزوو دیدهایم که دیپلماتهای آمریکایی نقش واسطه را بازی میکردند.
این زبانِ دیپلماسی بوده و به نظر من راه بسیار طولانی است.
ایکنا ـ برخی منتقدان اینطور فکر میکنند که مذاکرات هستهای بین ایران و ایالات متحده اولین گام برای عادیسازی روابط بین ایران و عربستان سعودی و همچنین اولین گام در روند صلح در یمن و پایان جنگ داخلی در این کشور است. نظر شما چیست؟
متأسفانه تاکنون یمن قربانی شده است. چیزی که میبینم این است که عربستان سعودی با جنگ نیابتی در یمن مدتهاست که بهعنوان کشوری خاص در داخل دولت آمریکا تلقی میشود، این اجازه را داشته که دست به اقداماتی بزند که سایر کشورها مجاز نیستند.
ظهور ولیعهد عربستان در سطح جهانی رصد و تفاسیری در مورد تغییرات انقلابی او مطرح شده است. در واقع در پاسخ باید گفت که اگر توافقی بین ایران و ایالات متحده انجام شود، عربستان سعودی دنبالهروی آن خواهد بود.
ایکنا ـ به عنوان سؤال آخر، فکر میکنید بزرگترین چالشهای جو بایدن در سال 2022 در داخل و خارج از آمریکا چیست؟
در داخل، سلامت کشور موضوعی است که میتواند بر رئیس جمهور و دولتش تأثیرگذار باشد. ایالات متحده بیشترین قربانی کووید-19 را دارد.
در حوزه سیاست خارجی، نگرانی اصلی ظهور چین و مسائل مربوط به اقیانوس آرام است. [چین و روسیه] دو قدرت پیشرو هم از نظر اقتصادی و سیاسی و هم از نظر نظامی هستند و این همان موضوعی است که قرار است سیاست خارجی آمریکا را امتحان کند. همه مسائل دیگر در مقایسه با رقابت با چین در درجه دوم اهمیت قرار دارند. به عنوان مثال، در رابطه با روسیه، آمریکاییها با ترس از اینکه اتحاد احتمالی روسیه با چین میتواند با تسلط آنها در اقیانوس آرام یا تسلط آمریکا در سطح جهانی مقابله کند، علیه روسیه فشار زیادی نمیآورند.
بنابراین ما این تفاوت را در ائتلاف غربی، بین اعضای اصلی اروپایی ائتلاف غربی و آمریکاییها میبینیم. زیرا آنها منافع فوری خود را متفاوت میبینند و روسیه، نگرانی اصلی اروپاییها است و [اروپاییها] در چین بازار بزرگ و یک شریک اقتصادی بالقوه را میبینند. آنها آنقدرها تحت تأثیر رویدادهایی که در دریای چین جنوبی قرار دارند، نیستند. به استثنای بریتانیا که در حال بازآفرینی سیاست خارجی خود بعد از برگزیت است، سایر اروپاییها بر خاک اروپا متمرکز شدهاند.
گفتوگو از محمدحسن گودرزی
انتهای پیام