به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمد عربصالحی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، هفتم خردادماه در نشست علمی «هرمنوتیک، قرآن و تفسیر»، گفت: ما دو رویکرد اساسی در دانش هرمنوتیک یعنی روششناختی و فلسفی داریم؛ بنیانگذار دانش هرمنوتیک، شلایر ماخر آلمانی بود و بعدا هایدگر، مباحث مقدماتی هرمنوتیک فلسفی را بنیان نهاد و گادامر، شاگرد او هم آن را بسط داد. الان دو فیلسوف بزرگ معاصر غرب، هایدگر و ویتگنشتاین است که روی تفکرات آن حساب زیادی باز میکنند.
وی افزود: رویکرد دوم یعنی فلسفی دقیقا علیه رویکرد اول یعنی روششناختی است؛ هرمنوتیک کلاسیک، دنبال ارائه روش برای فهم است ولی هرمنوتیک فلسفی، دنبال ماهیتشناسی فهم است و کاری به روش فهم ندارد. تفاوت دیگر اینکه گروه اول معتقدند که فهم باید روشمند باشد ولی فلسفی میگوید فهم، اتفاق و حادثه است و با روش به آن نمیرسیم. تعبیر گادامر این است که فهم، مانند بازی است و این قواعد و روشها معلوم نیست ما را به نتیجه برساند کما اینکه در ورزش هم لزوما پیروزی، تابع روش و قاعده بازی نیست.
حجتالاسلام عربصالحی بیان کرد: ما در اینجا باید اتخاذ موضع کنیم؛ اینکه آیا حوزه علمیه، علما و مفسران ما فهم را روشمند میدانند یا خیر؟ ما کتب زیادی در مورد مبانی و روش تفسیر و همچنین اصول فقه داریم یعنی ما فهم را اتفاقی نمیدانیم؛ اینکه گادامر میگوید روش ما را به فهم نمیرساند، برخی اوقات درست است ولی ما هم که معتقد به روش هستیم، نه اینکه در همه جا به فهم میرسیم ولی روش، نوعا ما را به فهم درست میرساند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اظهار کرد: تفاوت سنت تفسیری ما با اینها آن است که ما روش خود را مبتنی بر یکسری امور بدیهی میکنیم که آن بدیهیات نیاز به اثبات و روش ندارد و هر انسانی آن را درک میکند. بنابراین ما در این موضع با هرمنوتیک روششناختی دیدگاه تقریبا یکسانی داریم. فردی از بنده پرسید مگر خود شما نمیگویید وقتی ملاصدرا در فهم یک مطلب علمی در میماند، دو رکعت نماز در حرم حضرت معصومه(س) میخواند تا آن را بفهمد یا کربلایی کاظم ساروقی با افاضه خداوند، حافظ قرآن شد و این با حل روشمند مسائل سازگار نیست.
وی اضافه کرد: جواب علمی این اشکال آن است که ما معتقدیم فهم فقط به یک روش نیست و یکی از راههای فهم هم شهود است که با تقوا رخ میدهد و برای همه هم امکان تحقق ندارد. تفاوت دیگر بین دو هرمنوتیک، این است که هرمنوتیک روششناختی میگوید معنای یک متن، ثابت و تابع اراده مؤلف است ولی فلسفی میگوید معنای متن، تابع فرهنگ زمانه و شرایط تاریخی است و کتاب وقتی نوشته شد تاریخ و فرهنگ است که به آن معنا میدهد، حتی تا جایی پیش رفتهاند که میگویند اگر نویسنده یک متن خودش بعد از پنج سال کتابش را بخواند، چیزی میفهمد که در موقع نوشتن آن را نمیدانست. یعنی معنای متن تابع اراده مؤلف نیست و این از ادعاهای عجیب هرمنوتیک فلسفی است. اینها قائل هستند که معنا تابع اراده مؤلف نیست ولو در ابتدا مؤلف یک معنایی اراده کرده باشد.
حجتالاسلام عربصالحی گفت: تفاوت دیگر بین این دو نوع، آن است که هرمنوتیک روششناختی، در هر فهمی دنبال کشف مراد مؤلف است، یعنی وقتی تفسیر المیزان را مینگریم، دنبال کشف مراد علامه طباطبایی هستیم ولی هرمنوتیک فلسفی میگوید فهم مراد مؤلف نه ممکن است و نه مطلوب، یعنی شلایر ماخر دنبال رساندن ما به مراد مؤلف بود، زیرا کانت گفته بود ما راهی برای فهم نداریم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، افزود: به عبارتی اگر الان گادامر با یک مفسر قرآن و یا یک فقیه شیعه روبرو شود، میگوید قطعا شما به مراد خداوند و پیامبر(ص) و ائمه(ع) در بیان تکالیف شرعی و تفسیر آیات نخواهید رسید، زیرا این کار امکانپذیر نیست و مجتهدی که سالهای سال زحمت میکشد و رساله عملیه مینویسد، قطعا این رساله آن چیزی نیست که امام صادق(ع) و سایر ائمه(ع) گفتهاند.
وی تأکید کرد: نتیجه این کار، آن است که آقای مجتهد شبستری در آخرین دیدگاههای خود گفت که فتوای هیچ مجتهدی برای هیچ کسی اعتبار ندارد، چون مجتهد هم شخصی است که با پیشفرضهای خود، فلان فهم را از قرآن و سنت ارائه کرده است.
این پژوهشگر با بیان اینکه کارکرد متن در این تفکر متناسب با زمان و مکان است بنابراین متن، فراتر از مؤلف است، اضافه کرد: براساس این تفکر، فهم مراد مؤلف، مطلوب هم نیست زیرا مؤلف فردی منحصر به فرد در زمان خود بوده است و چه دلیلی دارد که فهم او برای ما که انسان دیگری و متعلق به شرایط زمان و مکان خود هستیم مبنا قرار بگیرد.
عرب صالحی با بیان اینکه هر دو میپذیرند پیشفرضهای مفسر در فهم متن مؤثر است، اضافه کرد: کسی که عارف است متن را عارفانه و فقیه، متن را فقیهانه میفهمد و به تعبیر شهید مطهری، فتاوای یک فقیه روستایی، روستایی و فتاوای شهری، شهری است؛ دعوا بر سر این است که هرمنوتیک فلسفی میگوید ممانعت از دخالت پیشفرضها و جلوگیری از آن در فهم ممکن نیست و سبب میشود تا در فهم تاثیر بگذارد یعنی نمیتوان به عارف گفت که تو فهم فقیهانه از قرآن یا روایت داشته باش.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: هرمنوتیک روششناختی میگوید چنین تفکیکی امکانپذیر است زیرا انسان با توجه به بعد مجرد و روح و نفس خود میتواند خودش را ملامت و محاسبه کند؛ یعنی فیالجمله ما تاثیر پیشفرضها را در فهم میپذیریم ولی انسان قادر است آنها را دخالت ندهد. مثلا اگر فلسفه شهید مطهری را با علامه جوادی آملی مقایسه کنید، میبینید وی در مباحث فلسفی کاملا عرفان را کنار میگذارد و علامه جوادی از ابتدا فلسفه را عرفانی مطرح کرده و فلسفه او عرفانبنیان است یا فقه امام با عرفان او جدا از هم است و وقتی فقه و فلسفه تدریس میکرد، گویی بویی از عرفان نبرده است.
وی افزود: تفاوت دیگر بین این دو نوع هرمنوتیک آن است که روششناختی میگوید معنای یک متن، معنایی مشخص و متعین دارد که همان مراد مؤلف است، البته نه اینکه این معنا، واحد است بلکه ممکن است مؤلف چند معنا را اراده کرده باشد ولی براساس هرمنوتیک فلسفی، متن، معنای متعین و جوهر ثابت ندارد و هر فرهنگ و اوضاع و احوال تاریخی است که مشخص میکند متن چه معنایی دارد و هر فرهنگی معنای خاص خود را از متن برداشت میکند؛ محمد عماره جملهای از نواعتزالیون در معنای نصوص(کتاب و سنت) نقل کرده و آورده است که نصوص ظروفی هستند که معانی مدنظر ما در آن قرار میگیرد، یعنی شرایط زمان و مکان است که به یک آیه و روایت معنا میدهد.
حجتالاسلام عربصالحی اظهار کرد: در اینجا این بحث مطرح است که ما مدعی هستیم قرآن همواره جدید است و حرف برای هر زمان و افراد در هر دورانی دارد، آیا این ادعا همان ادعای هرمنوتیک فلسفی نیست؟ جواب ما این است که این دو چند تفاوت دارند؛ اول اینکه مطابق هرمنوتیک فلسفی اگر متنی در یک فرهنگ یک معنایی داشت، معنای اصلی آن همین خواهد بود، در حالی که همین متن 10 سال قبل در همین فرهنگ، معنای دیگری داشته است یا به عبارت دیگری میتوان از متن واحدی مانند قرآن در عربستان، ایران و دیگر کشورهای اسلامی و اروپایی و آمریکایی معانی مختلفی برداشت کنیم که همه درست و اصل هستند، ولو اینکه نقیض همدیگر هم باشند، این همان قرائتهای مختلف است.
وی تأکید کرد: ما میگوییم همه این معانی درست(فرض بر معانی درست) یکجا از ابتدا در قرآن به عنوان مراد مؤلف وجود داشته است و همه هم با هم سازگار هستند و تناقض بین آنها نیست و همه اینها برای هر منطقه و جغرافیا و فرهنگی هم ثابت است(باز تأکید میکنم معانی درست مدنظر ما هست).
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: تفاوت دیگر در بین این دو نوع هرمنوتیک، آن است که هرمنوتیک فلسفی کلا مؤلف را بعد از نوشتن متن، مرده میداند ولی هرمنوتیک روشی، متن را مؤلفمحور میداند. همچنین تفاوت دیگر آنها در تعریف فهم است، در نوع روشی، فهم را بازتولید تجربه مؤلف در درون مفسر میدانند ولی در هرمنوتیک فلسفی، فهم عبارت از تولید معنای جدید است.
وی اظهار کرد: مفسران و فقهای ما جز مورد آخر در تمامی موارد رأی یکسانی با هرمنوتیک روشی دارند، ولی حتی در یک مورد هم اشتراکی با هرمنوتیک فلسفی نداریم و البته تمایزاتی با هرمنوتیک روششناختی داریم.
حجتالاسلام عربصالحی بیان کرد: از جمله تمایزات ما با هرمنوتیک روششناختی، این است که این هرمنوتیک، روش فهم را منحصر به تجربه درونی میدانند ولی بحث ما این است که فهم قرآن و علوم انسانی لزوما منحصر به تجربه درونی نیست، بلکه خود متن با لحاظ قرائن حالیه و مقالیه، میتواند ما را به مراد مؤلف برساند. لازم نیست برای اینکه بفهمیم عارف چه میگوید خودمان عارف شویم. اگر فهم علوم انسانی را وابسته به تجربه درونی بدانیم، کار عقلای عالم معطل خواهد ماند.
وی گفت: اشکال اساسی ما به کسانی که وحی را تجربه درونی میدانند، خطای روششناختی آنها در کنار نقدهای دیگر است، اشکال ما به این افراد، آن است که کسی میتواند در مورد ماهیت و حقیقت وحی حرف بزند که خودش آن را تجربه کرده باشد، در این صورت شاید وحی تجربه درونی بوده، شاید از دل کوه و یا در خواب به پیامبر(ص) القاء شده باشد که این شایدها یا درست است یا نادرست. شهید مطهری میگوید ما در ماجرای وحی نبودیم که ببینیم بین خدا و پیامبر(ص) چه گذشت ولی این افراد، با قاطعیت میگویند وحی تجربه درونی پیامبر(ص) است.
انتهای پیام