فرهنگ نقد و نقدپذیری از مؤلفهها و پیشرانهای اصلی یک جامعه پیشرفته است، ولی جای خالی این اصل مهم در کشور ما حس میشود. برای بررسی هرچه بیشتر این موضوع باید پای صحبت کارشناسان علوم انسانی نشست و درباره راهکارهای پایهریزی این فرهنگ گفتوگو کرد. بنابراین، هرکدام از کارشناسان و پژوهشگران حوزه جامعهشناسی و ارتباطات برای ایجاد فرهنگ نقد و نقدپذیری راههای متفاوت را معرفی میکنند، اما همه آنها بر ایجاد فرهنگ نقد و نقدپذیری از دوره دانشآموزی در مدارس متفقالقول هستند.
ایکنا در ادامه سلسله گفتوگوهای خود در مورد فرهنگ نقد و نقدپذیری به سراغ علیاصغر محکی رفته و با او در این باره گفتوگو کرده است. محکی دانشآموخته علوم اجتماعی، دارای دکترای علوم ارتباطات از دانشگاه علامه طباطبایی و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران است. از او کتابی با عنوان «پژوهشنامه روابط عمومی ایران» منتشر شده است. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
ایکنا - برای آغاز بحث لطفا در مورد فرهنگ نقد و نقدپذیری توضیحاتی دهید.
اگر تحولات تاریخی اندیشه در غرب را بررسی کنیم، درمییابیم که در قرن بیستم رویکرد انتقادی درباره مدرنیسم و جریانهای فکری معاصر ایجاد شد و واژههایی مانند لیبرال دموکراسی و خردگرایی ابزاری به وجود آمد که به واسطه کرسیهای آزاداندیشی و سازوکارهایی که برای نقد وجود داشت رواج یافت.
ویژگی خودانتقادی باعث شد تا رویکرد انتقادی در غرب رواج پیدا کند و علت آن رشد دانشگاهها و توسعه رسانههای مکتوب مانند روزنامه بود که سابقهای نزدیک به 400 سال داشتند. به ویژه روزنامههایی که هنوز به تبلیغات آلوده نشده بودند و رویکردشان روشنگری بود و تضمینهایی که درباره آزادی نشر افکار وجود داشت، صفت خودانتقادی را تقویت کرد.
تقویت صفت خودانتقادی و وجود کرسیهای آزاداندیشی و نقد سبب شد تا نحلههای اصلاحگر در مورد شیوههای تفکر و مسئلهمداری و روشهای پژوهش در غرب به وجود بیاید. پیش از آن در دهههای 1960 و 1970 شاهد کمیگرایی بسیاری در روشهای پژوهش بودیم، اما با رشد رویکرد خودانتقادی در مورد مدرنیسم و روشهای فکری در انواع پژوهش، روشهای کیفی و استنباطی رایج شد. به همین علت در مرور سرگذشت غرب، قالبهای پستمدرن زمانی به وجود آمد که اندیشهورزی انتقادی نقش قابل توجهی داشت و بخشی از این اندیشهورزی به تحول در فلسفه فکری و تغییر در روشها بازمیگردد.
ایکنا - درباره تفاوت در روشهای بیان نقد کمی بیشتر بفرمایید.
روشهای متفاوتی وجود دارند. به فرض در جامعهای زندگی میکنیم که نقدپذیری از نظر تمهیدات و پیشدرآمد قانونی و سازوکارهایی که در مدارس و دانشگاهها وجود دارد نهادینه شده است و نیز افراد به گونهای تربیت شدهاند که نقدپذیر باشند. حتی باید مطالعه کرد که چطور میتوان در چنین جامعهای نقد را رواج داد و جریان ارتباطی منتقدانه گسترش یابد.
مهارتهای اقناعی، متقاعدسازی، مناظره، مباحثه و بیان استدلال باید از سوی اندیشمندان و مردم در تفکر انتقادی وجود داشته باشد تا نقدپذیر شویم. وقتی آنها به لحاظ جامعهپذیری و فرهنگپذیری نقدپذیر شوند و سازوکارها و بسترها در جامعه فراهم شود، تفکر انتقادی به بخشی از زندگی روزمره تبدیل میشود، اما باز هم ملاحظاتی وجود دارد که باید آنها را رعایت کرد.
ایکنا - آیا تفکر انتقادی در جامعه ایرانی پایهریزی شده است؟
بر پایه مشاهدات و شنیدهها از گزارشهای تحقیقی، یکی از بزرگترین ضعفها و مشکلات این است که چنین موضوعی در جامعه به فرهنگ غالب تبدیل نشده است. ما به صورت صوری، ظاهری و مقطعی هر از گاهی بحث فرهنگ نقد و نقدپذیری را مطرح میکنیم یا جلوههایی از آن را نمایش میدهیم. گویی به شیوه گلخانهای به فراخور زمان و با توجه به اتفاقات به این موضوع میپردازیم.
این اتفاق ممکن است براساس فرمایشات مقام معظم رهبری، بحرانهای سیاسی داخلی یا هر اتفاقی باشد و به محض طرح آن در این باره صحبت میشود که کرسی آزاداندیشی و نشست انتقادی برگزار و روحیه نقدپذیری تقویت شود. باید توجه کرد که این جریان غالب نیست، بلکه شیوه گلخانهای شیوهای فصلی، مقطعی و نهادینه نشده است. باید خودانتقادی و جریان سیال نقد روزمره و مسئلهمحوری در فضای دانشگاهی، رسانهای و آموزش و تربیت جوانان و نوجوانان رایج باشد تا آنها بتوانند ویژگی خودانتقادی را در خود پرورش بدهند.
این امر ریشه تاریخی دارد و بعد از حمله مغول به ایران ضربالمثلهایی رایج شد، همچون «زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد، قبل از بیان حرف بیندیشید، سری را که درد نمیکند دستمال نمیبندند». همچنین در نظام آموزشی ما کسی در کلاس امتیاز مثبت میگیرد که دست به سینه بنشیند، سکوت کند و تنها مستمع یک سویه پیامهای آموزگار و بیشتر تائید کننده باشد تا اینکه بخواهد سؤالات چالشی از معلم بپرسد.
روش بالا به پایینِ یکسویه مونولوگ باعث میشود تا از حیث روششناسی زمینه را برای نقد کردن و نقدپذیری فراهم کنیم، ولی برای تقویت روحیه نقدپذیری در جامعه این روش مناسب نیست. دانشآموزی که از مدرسه فارغالتحصیل میشود وقتی به دانشگاه میرود، به همین روش ادامه میدهد. هنگامی که شاغل میشود تصور او این است که کارمند خوب کارمندی است که فضولی نکند، گوش به فرمان باشد و هرچه گفته میشود گوش کند. حتی وقتی بحث از اتاق فکر میشود، به این فکر میکند که افرادی همفکر او باشند و به یک دیدگاه نزدیک باشند تا مزاحمت فکری ایجاد نشود. در نتیجه، ریشههای تاریخی یک تصویر ذهنی در جامعه ما وجود دارد که انسانی خوب است که «کبریت بیخطر» باشد. بنابراین ما هنوز آنگونه که باید فرهنگ نقد و نقدپذیری را در جامعه نهادینه نکردهایم تا از فرهنگ مونولوگ به سمت فرهنگ دیالوگ واقعی منطقی، متوازن و برابر حرکت کنیم و برای دستیابی به آن باید از مدارس شروع کنیم.
ایکنا - برخی از جامعهشناسان بر این باورند که فرهنگ نقدپذیری در خانوادهها رشد کرده و میان نسل جدید تمرین شده است؛ به همین علت نسل جدید اهل سکوت و پذیرش نیست و انتقاد میکند. دیدگاه شما چیست؟
در نسل نیمه دهه هفتاد به بعد، به مرور اتفاقهایی افتاده است که این نسل گوش شنوای صرف نیست، بلکه بحث میکند و هر مطلبی را نمیپذیرد و مخالفت میکند، اما خانوادهها شرایط پذیرش نقد را دارند یا نه و این سخن قابل تأمل است. این نسل «نسل ضد» نامیده میشود و به راحتی استدلالها را قبول نمیکند و این امر ناشی از این است که با ابزارهای ارتباطی رشد کرده است. در ابزارهای ارتباطی وضعیت مونولوگ یکسویه وجود ندارد و شیوه فناوریهای جدید تعاملی است، مانند تلویزیون، روزنامه و رادیو که منبر یکسویه نیستند که تنها پیام دریافت شود، بلکه از طریق گفتوگوی مستمر این اتفاق رخ داده است.
افراد متولد اوایل دهه هفتاد بزرگ شدهاند و شاید فرزند داشته باشند. احتمالاً در آینده نقدپذیرتر خواهند بود و شرایط برای گفتوگو مهیاتر است. همچنین، فضای مجازی فضایی تعاملی است و کمک میکند تا از فرهنگ مونولوگ به سمت فرهنگ دیالوگ پیش برویم، اما یک نوع ارتباط ناقص را پرورش میدهد. در فضای مجازی ارتباطات را با واسطه میبینیم و دریافت میکنیم؛ یعنی این احتمال وجود دارد که فردِ مقابل، هویت واقعی نداشته باشد. ارتباطات رودررو گرم و صمیمی است، مثل کلاس درس و مذاکره مستقیم و چهره به چهره و کاملترین شکل ارتباط است، اما فضای مجازی با وجود اینکه دوطرفه است، ولی در آن ارتباط افراد با یکدیگر کامل نیست و اغلب اوقات مجبوریم از استیکر یا دیگر ترفندها استفاده کنیم تا احساسات خود را نشان دهیم. البته یک سری از مهارتهای افراد در فضای مجازی رشد کرده است، ولی شکل کاملی از ارتباط برقرار کردن وجود ندارد. برای مثال مهارتهای تایپ کردن ارتقا یافته است، اما افراد در گفتوگوی رودررو دچار لکنت زبان میشوند یا وقتی که چند نفر حضور داشته باشند شاید دچار مشکل شوند.
اینها با عنوان پارازیتها و موانع ارتباط اثربخش اقناعی و مفاهمهای خلل ایجاد میکند و شاید به موازات توسعه و پیشرفت فناوریهای جدید از چت کردن به سمت گفتوگوی رو در روی تصویری و کلامی پیش میرود. شاید به مرور این نقص برطرف شود. مثلاً پدیده کلابهاوس تا اندازهای از شکل قبلی که افراد فقط در چتروم پیام میگذاشتند خارج میشود و به سمت ارتباط کاملتر پیش میرود، اما این موضوع زمانبر است. بنابراین بین شیوههای مصرف رسانهای و برقراری ارتباط با دیگران و تقویت روحیه نقدپذیری میتواند ارتباط برقرار شود.
ایکنا - چه عواملی باعث شده است تا تفکر انتقادی در ایران شکل نگیرد؟
در مقاطع تاریخی مختلف فضای باز مطبوعاتی داشتهایم که در هر دوره به دلیلی مسدود شده است؛ مثلاً در 1332 در دوره دکتر مصدق به دلیل کودتا این فضا از بین رفت. همچنین در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی فضای بازی به وجود آمد که تا 1359 استمرار داشت، اما به دلیل شروع جنگ و تحرکات گروههای تروریستی محدود شد. بعد از آن نیز در 1378 تعدادی از روزنامهها بسته شد. در همه این زمانها بنا به تجربهای که نداشتیم یا تمرین نکردیم یا کودتا مانع آن شد نتوانستیم برای تفکر انتقادی، مباحثه، مذاکره و مناظره تمرین کنیم و یاد بگیریم.
به عنوان مثال در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد هر زمان تیمهای استقلال و پرسپولیس مسابقه داشتند، این مسابقه به جنگ و دعوا ختم میشد. در آن زمان مصاحبهای با آقای پروین انجام دادند و پرسیدند که چرا همیشه این اتفاق رخ میدهد؟ ایشان پاسخی درخور تأملی دادند و گفتند که این ترس وجود دارد که این دو تیم بعد از بازی دعوا کنند و به همین سبب هر دو سال یک بار بین آنها مسابقه برگزار میشود. در نتیجه فشار تجمیع میشود و وقتی که آنها مسابقه دارند، خودبهخود فضا برای دعوا مساعد است، اما اگر آنها سالی سه یا چهار بار با یکدیگر مسابقه دهند، دیگر دعوا و درگیری رخ نمیدهد، زیرا یک بار یک تیم میبرد و دو ماه دیگر امکان دارد که تیم مقابل پیروز شود.
به جای اینکه نقد شیوه رایج و مشی روزمره مدارس، دانشگاهها و رسانهها باشد، تنها به صورت مقطعی و موردی به آن پرداخته میشود. در نتیجه باعث میشود تا تمرین و ممارست اتفاق نیفتد و ادبآموزی در زیست روزمره رخ ندهد و هر زمانی که بنا به ضرورت، فضایی برای شکلگیری بحث و انتقاد ایجاد میشود، بلافاصله به دعوا ختم میشود. سپس گفته میشود که بهتر است آن را جمع کنیم و فضا امنیتی میشود.
بعد از اتفاقات سال 1388 بحث این بود که دیگر مناظره کاندیدای ریاستجمهوری در تلویزیون برگزار نشود یا حداقل به صورت زنده نباشد، زیرا اتفاقات امنیتی را به وجود آورد و بعد از آن دوره هم مناظرات دو به دو برچیده شد. فرض کنید که این مناظرات دو به دو محدود به انتخابات ریاستجمهوری نمیشد و بعدها همان افرادی که کاندیدا بودند میتوانستند هر شش ماه یکبار با هم بحث کنند. این کار خود به خود تبدیل به هنجار میشد و جامعه سرریز نمیکرد و این اتفاقات هم به وجود نمیآمد. بخشی از این موضوع به این بازمیگردد که افراد شرکتکننده در مناظره میبینند که یک فرصتِ مقطعی است و دیگر امکان تکرار آن وجود ندارد. بدین ترتیب سعی میکنند که تمام روشهای پروپاگاندایی و ترفندها را، که شاید با آداب و اخلاق مناظره سنخیتی نداشته باشد، اجرا کنند تا به هدفشان دست یابند. به همین سبب به راحتی شیوه، ساختار و آداب مناظره را زیر پا میگذارند و از مناظره به عنوان روشی برای تسویهحساب و جلب رأی مخاطب استفاده میکنند.
ایکنا - آداب و هنجارهای نقد چیست؟
ادب و آداب از یکدیگر متفاوتند. ادب بینشی است که براساس آن تفکر نقادانه داریم، ولی آداب شیوه است. تصور کنید این بینش در جامعه شکل گرفته و قرار است افراد بتوانند به راحتی یکدیگر را نقد کنند. در آن زمان باید آداب رعایت شود و بعد از آن ادب مهم است. اگر در بحث مناظره بینش نداشته باشیم و تنها آداب را رعایت بیاوریم، به جایی نخواهیم رسید. بینش نقد این است که نیت ما از نقد کردن تخریب نباشد، بلکه سازندگی، اصلاح و پیشبرد امور باشد. وقتی صحبت از آداب میشود، انصاف، راستگویی و احترام اهمیت دارد. برای هر کنش ارتباطی گفته میشود که ابتدا باید هر شخص در ارتباط با خود، ارتباطی خوب و سازنده داشته باشد. اگر ما در ذهنمان به صلح و مفاهمه نرسیده باشیم، چیزی که از ما بروز میکند پیام صلح و آرامش و سازندگی نیست. باید ابتدا مفاهمهای در ذهن و انسجام فکری ایجاد شود.
افرادی که ادب و آداب نقد را به جا نمیآورند، ممکن است در ذهن خود اغتشاش، عقدههای خودکمبینی، فقدان اعتماد به نفس و کینه داشته باشند. این امر در آموزههای دینی نیت نام دارد و انسان باید نیّت سالم و درستی داشته باشد. انتقاد باید با توجه به موضوعات مهم و نیاز واقعی باشد و نیازها مصنوعی نباشد. کسی که میخواهد انتقاد کند باید یکسری مهارتهای ارتباطی را یاد بگیرد. فضایی که انتقاد در آن رخ میدهد باید فضایی آزاد باشد و فشار وجود نداشته باشد و چیزی تحمیل نشود. وقتی شرایط گفتوگو در یک جامعه برابر و اصطلاحاً افقی باشد و بالا به پایین نباشد، خودبهخود نیازها از رهگذر مباحث انتقادی استخراج میشود.
ایکنا- سخن پایانی.
موضوع و محور نقد باید مطالبه باشد و مطالبه به معنای تشخیص نیازهای ضروری و رساندن آن به منشأ اثر است. اگر نوع برخورد و مواجه ما با یک موضوع صوری، ظاهری و فرمی باشد، از چند نظر به مشکل برمیخوریم. اول اینکه نمیتوانیم تشخیص دهیم که موضوع نقد و انتقاد چه باید باشد. دوم، در تشخیص افرادی که باید به حوزه انتقاد ورود کنند دچار اشتباه میشویم و تنها به افراد همنظر معطوف میشویم. سوم، در شیوه نقد کردن صبوری به خرج نمیدهیم. تا زمانی که تفکر انتقادی و فرهنگ نقدپذیری را نهادینه نکنیم، هرگونه گرایش برای باز کردن فضا چهبسا مقطعی و کوتاهمدت است و آثار سازنده آن پایدار نخواهد بود. لذا باید همزمان ادب و آداب را با یکدیگر پیش ببریم. نباید مقطعی به موضوع نگاه کنیم، بلکه ریشهای برخورد کنیم تا مسئلهمحور بودن و پرورش تفکر انتقادی در همه حوزهها به زیست روزمره ما تبدیل شود.
اگر جامعه ما به سمتی رود که با قرآن انس بگیرد و برای هر موضوعی به قرآن و روایات مراجعه کنیم و به آن چارچوب و روشی که قرآن برای ما تعریف کرده است عمل کنیم، بسیاری از مشکلات حل میشود. چالش ما با جوانان این است که سیستم آموزشی ما نتوانسته است آنها را با قرآن انس دهد و از قرآن و اهل بیت(ع) فاصله گرفتیم. سیستم حوزوی، سازمان تبلیغات اسلامی و آموزشوپرورش توانست این مشکل را حل کند، چون بیشتر به سراغ آداب تربیت رفتیم تا ادب تربیت. اگر در نظر جوان و نوجوان امروزی قرآن و اهل بیت(ع) نسخه شفابخش دانسته میشد، وضعیت ما به اینجا کشیده نمیشد.
گفتوگو از سجاد محمدیان
انتهای پیام