گاهی زوجین به سبب هر مسئله کوچکی با هم جر و بحث میکنند و گاهی روزها و حتی ماهها با یکدیگر حرف نمیزنند؛ این اختلافات به جایی میرسد که زوجین دیگر هیچ توجهی به هم نمیکنند و اصلاً بود و نبود همسرشان برای آنها تفاوتی ندارد؛ در اینجا طلاق شکل گرفته است.
طلاق عاطفی یا همان طلاق خاموش نوعی از جدایی است که در آن زن و شوهر با هم زیر یک سقف زندگی میکنند، اما هیچ مهر و محبت و عاطفهای بین آنها حاکم نیست و تنها چیزی که زوجین را به هم متصل میکند همان قراردادی است که در ابتدای زندگی آن را پذیرفتهاند؛ قراردادی که معمولاً هر دو طرف در زمان امضای بندبند موارد آن، مهر و محبتی را در دل احساس کردهاند، اما پس از گذشت سالها، اکنون این رابطه شیرین و گرم به سردی و خاموشی گراییده است، مانند رابطه روحی، جسمی، عاطفی و حتی گفتاری.
وجود این مشکل در یک رابطه باعث بیمهری و کم شدن انرژی مثبت در خانواده میشود، زیرا زوجها در بیگانگی دنیای یکدیگر گم شدهاند و برای یکدیگر فقط حکم یک همخانه را دارند که به او عادت کردهاند؛ این افراد با وجود فاصلهای که از لحاظ روحی و جسمی با یکدیگر دارند خط قرمزهایی را برای همدیگر مشخص کردهاند و هرکدام در خلوت خود دیگری را متهم میکند.
حجتالاسلام هادی اکبرزاده، زوجدرمانگر و مدرس مهارتهای زندگی، در گفتوگو با ایکنا، به دلایل و چرایی افزایش طلاقهای عاطفی در میان زوجین پرداخت و اظهار کرد: در روانشناختی زمانی که قصد داریم به اتفاقات ویژه پرداخته و راجعبه دلایل آن گفتوگو کنیم، قاعدتاً عوامل متعددی آن اتفاق خوب یا بد را رقم میزند. طلاق عاطفی نیز، که متأسفانه امروز در دنیا و به تبع آن در جامعه ایرانی افزایش پیدا کرده است، عوامل متعددی دارد، اما از نگاه یک زوجدرمانگر احساس میکنم که فقدان مهارتهایی که زوجین باید داشته باشند، مهمترین دلیل رسیدن زوجین ایرانی به طلاق عاطفی است.
اکبرزاده ادامه داد: اولین سؤالی که شاید مطرح شود این است که در سالهای دور بسیاری از مهارتها وجود نداشت و برخی از رخدادهای امروز نیز در جامعه نمایان نبود. در این رابطه میتوان دو پاسخ ارائه داد. در سالهای پیشین بسیاری از زوجین یکدیگر را به واسطه قبحی که برای طلاق وجود داشت تحمل میکردند. نکته دوم اینکه سبک زندگی امروزی ما بسیار متفاوت شده و به قول امروزیها پیچیدگیهای زیادی به وجود آمده است.
این مدرس مهارتهای زندگی تصریح کرد: رسانهها بخشی از تغییر سبک زندگی در جامعه را شکل دادهاند. البته نمیخواهیم زیاد به رسانههای خارجی معاند بپردازیم، چراکه وضعیت دشمنی آنها مشخص است، اما از برخی رسانهها انتظار فرهنگسازی در جامعه داریم، زیرا ناخواسته به گونهای عمل میکنند که به تغییر سبک زندگی کمک میکنند. برای مثال زمان پایانی شب بهترین زمان برای خواب و استراحت است، اما بهترین و بلندترین برنامهها و سریالها و مسابقات در این زمان برگزار میشود. قاعدتاً برخی افراد به سمت لذت بردن و تماشای این برنامهها رفته و سبک زندگی، که بخشی از آن استراحت است، تغییر میکند.
وی ادامه داد: علاوه بر تغییر سبک زندگی، تغذیه موضوع بسیار مهمی است. همچنین، سبک زندگی ماشینی را میتوان به این موارد افزود که چگونه توانسته است بر سبک زندگی مردم تأثیر بگذارد. تمامی این موارد دست به دست هم داده و آسیب فراوانی به سبک زندگی وارد کرده است، اما اگر مهارتهای زندگی در بحث آموزشی و عملیاتی افزایش یابد، آسیبهای سبک زندگی امروزی، که بخشی از آن دست ما نیست، کاهش خواهد یافت.
اهمیت آموزشهای قبل از ازدواج
اکبرزاده گفت: اگر بخواهیم طلاقهای عاطفی در جامعه کمتر شود، باید در بخش آگاهی از مهارتهای زندگی به سمت زندگی پیش از ازدواج حرکت کنیم. این سخن بدان معناست که پسران و دخترانی که قصد دارند زندگی خود را تشکیل دهند، باید چه مهارتهایی را بیاموزند؟ آیا صرف اینکه دختر خانمی غذای خوبی را تهیه کند کافی است؟ آیا صرف اینکه یک پسر درآمد مناسبی داشته باشد موضوع را رفع خواهد کرد؟ لذا جلوگیری از آسیب تا حدودی به پیش از ازدواج نیز بازمیگردد؛ یعنی زوجین در کنار اینکه متعهد میشوند که برگه آزمایش خود را ارائه دهند، آیا برای تفاوتهای روحی و شخصیتی نیز برنامهای در نظر گرفتهاند؟ امروز همه ادعا میکنیم که در فضای دینداری و مذهبی زندگی میکنیم، اما آیا میدانیم که آیات و روایت دینی ما بیشتر به جسم اهمیت میدهد و یا روح را در رأس امور قرار داده است؟ البته قصد این نیست که گفته شود اهمیت جسم اندک است، بلکه منظور این است که آیا آن میزانی که به سمت جسم حرکت میکنیم، به روح نیز میپردازیم؟
وی افزود: لذا بخشی از این قضیه به مهارتهای پیش از ازدواج بازمیگردد. آیا پسر و دختران جامعه آمادگی روانشناختی برای ازدواج دارند؟ برای مثال اگر امروز پسر و دختری به اتاق درمان مراجعه کند و مشخص شود که دختر از وسواس شدیدی رنج میبرد، درمانگر باید به این دختر بگوید تا زمانی که به درمان وسواس خود نپردازد، نباید سراغ ازدواج برود. همچنین، اگر پسری بدبینی شدیدی دارد، به هیچ وجه نباید تا زمان رفع این اختلال ازدواج کند. اگر این دختر و پسر با این شرایط وارد زندگی شوند، پیشبینی میشود که پس از سه چهار هفته اندکاندک طلاق عاطفی وارد زندگی میشود، چراکه اختلالات شخصیتی به زودی خود را نشان میدهد و فضای عاشقی در جاهایی که نباید شکل بگیرد به وجود میآید و به مرور زمان که هیجانات کمتر و شناخت بیشتر شود، معضلات زندگی نمایان میشود.
اکبرزاده بیان کرد: بنابراین، گام اصلی در مهارتهای زندگی، مربوط به قبل از ازدواج است. در دولت قبلی پیشنهاد دادیم که حضور در 10 جلسه مهارتهای زندگی برای زوجین الزامی شود و تا زمانی که دختر و پسر در این جلسات شرکت نکنند، عقد رسمی انجام نشود. متأسفانه این برنامه به جایی نرسید و بسیاری از زندگیها به طلاق عاطفی و دادگاهی ختم شده است. هزینه برگزاری چنین جلساتی بسیار پایینتر از هزینه طلاق و جدایی خواهد بود. باید دلسوزانه به مردم کمک کنیم تا سطح دانش خود را در این زمینه بالا ببرند.
این مدرس مهارتهای زندگی اظهار کرد: زمانی که افراد ازدواج کردهاند وارد زندگی شدهاند، چالشهای فراوانی دارند و وارد بحرانهای شدیدی میشوند. توصیه ما حضور زوجین در جلسات درمان است. البته توصیههای عمومی چندان راهگشا نیست. میتوان گفت که 70 درصد زوجها وارد این مرحله نشدهاند و اگر امروز فکری برای آنها شود، میتوان آسیبهای این بخش را کاهش داد.
مهارتهای زندگی زناشویی
وی بیان کرد: در این زمینه برخی مهارتها براساس آیات و روایات و علوم روانشناسی با عنوان «مهارتهای زندگی زناشویی» مانند خودآگاهی ارتباطی، ارتباط مؤثر همسران، مدیریت خشم، حل مسائله، حل تعارض و... طراحی شده است که در اختیار زوجین قرار میگیرد. ما در طرح مهارتهای زندگی و سرفصل ارتباط مؤثر، تکنیکی را تقدیم زوجین و همسران میکنیم. در این تکنیک مطرح میشود که یک پسر یا دختر با وجود تفاوتهای جنسیتی و شخصیتی، ممکن است در موردی رفتار پسندیدهای نداشته باشند.
اکبرزاده با بیان این سؤال که چگونه میتوانیم این رفتار را نقد کنیم، اظهار کرد: اگر این نقد سازنده و چکشی نباشد و از مهارتهای زندگی استفاده نشود، اولاً طلاق عاطفی را به وجود آورده و ثانیاً آن را تشدید میکند. امام صادق(ع) فرمودند که زمانی که قصد نقد فردی را دارید، باید نقد را به او هدیه کنید.
این مدرس مهارتهای زندگی در تبیین راهکارهای کاهش طلاق عاطفی، گفت: باید یکسری آموزشها به زوجین ارائه شود. در جایی که زن و شوهر قصد دارند یکدیگر را نقد کنند باید طبق تکنیک xyz بگوییم که اگر زن یا شوهر قصد نقد یکدیگر را دارند، نباید از تمامی زمانهای زندگی با یکدیگر انتقاد کنند، بلکه باید فقط به زمان خاصی از زندگی اشاره و انتقاد کنند. برای مثال اگر مردی همسر خود را با جملهای ناراحت کرد، همسر او نباید بگوید که هیچ وقت مرا دوست نداشتهای. اگر یک بار غذای بانویی در منزل به هر دلیلی باب میل مرد نبود، همسر او نباید این قضیه را تعمیم دهد و بد شدن غذای آن روز را به این موضوع ربط دهد که همسرش غذا پختن بلد نیست و در خانه پدرش چیزی نیاموخته است.
وی ادامه داد: نکته دوم اینکه زن و مرد نباید از شخصیت یکدیگر انتقاد کنند، بلکه فقط باید از رفتار هم انتقاد کنند. این بدان معناست که زن و شوهر نباید طوری رفتار کنند که طرف مقابل احساس کند از شخصیت او متنفر شده است. بانوان باید بدانند که همه وجود مرد اقتدار اوست و نباید در انتقاد کردن تمامی اقتدار وی را نشانه گرفته و زیر سؤال ببرند.
وی نکته بعدی که در زندگی زناشویی بسیار مهم تلقی میشود را بیان احساس دانست و گفت: زوجین برای انتقاد باید یکدیگر را با استفاده از ضمیر طلایی «من» خطاب کنند. برای مثال زوجین در مواقعی میتوانند به یکدیگر بگویند که از کاری که کردی ناراحت شدم و... . فایدهاش این است که برخی از انسانها مشکلات را در درون خود میریزند و از بیان آنها دوری میکنند که تداوم این مسئله باعث میشود که پس از چندین سال زندگی، زوجین از یکدیگر دور و دچار طلاق عاطفی یا طلاق حقیقی شوند.
این مدرس مهارتهای زندگی افزود: بسیاری از اوقات زوجین به دلیل اینکه مهارتهای ارتباطی را نمیشناسند، یکدیگر را آزار میدهند. باید بدانیم نقد فی نفسه تلخ است و موضوع مهم این است که زوجین تا جایی که میتوانند تلخی آن را بکاهند و چنانچه از این تکنیک به مدت سه ماه به طور مدام استفاده کنند، نتیجه مثبت آن را در زندگی خود مشاهده خواهند کرد.
این مشاوره خانواده ادامه داد: زوجین باید بدانند که تفاوتهای رفتاری بین زن و شوهر وجود دارد و نکته مهم این است که آنها باید سطح آگاهی خود را درباره این تفاوتها بالا ببرند. یکی از تفاوتهایی که در مسئله روانشناختی بین زن و شوهر وجود دارد، چرخه اقتدار و محبت است. 90 درصد شخصیت بانوان را محبت و 10 درصد آن را اقتدار دربرمیگیرد، اما در مردان برعکس است و 90 درصد شخصیتشان اقتدار و 10 درصد آن محبت است.
نقش مهم اقتدار و محبت
اکبرزاده تصریح کرد: مردان باید به لحاظ عاطفی همسر خود را اشباع کنند تا 90 درصد محبت آنها به خوبی شکل گیرد. بانوان نیز باید 90 درصد اقتدار مردان را به خوبی حفظ کنند. پیامبر اکرم(ص) به مردان توصیه میکنند که در برابر همسران خود از واژه «دوستت دارم» بسیار استفاده کنند. اصرار پیامبر(ص) به این دلیل است که ایشان به عنوان اشرف مخلوقات از همه بیشتر متوجه این تفاوت است و اگر مردان این بعد عاطفی را بیشتر در نظر بگیرند، حال همسر او خوب است. بنابراین، اگر چرخه اقتدار و محبت بین زن و مرد رعایت نشود، منجر به طلاق عاطفی خواهد شد.
مدرس مهارتهای زندگی بیان کرد: بانویی که به لحاظ عاطفی اشباع نمیشود، اندکاندک وارد فضای آسیبهای اجتماعی میشود و ممکن است در فضای حقیقی و مجازی در دام برخی شیطانصفتان بیفتد. بهترین نمونه سبک زندگی در این زمینه، سیره امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) است. زهرای مرضیه(س) همیشه حضرت امیر(ع) را در منزل با عناوین «آقای من، مولای من، سرور من» صدا میزدند که نشان از رعایت کامل اقتدار حضرت امیر(ع) است. همچنین، امیرالمؤمنین(ع) حضرت زهرا(س) را با عنوان «محبوبه من» صدا میزدند. لذا «اقتدار علوی و لطافت فاطمی» بهترین شیوه برای زندگی زوجین و دوری از آسیبهای خانوادگی و اجتماعی است.
گفتوگو از مجتبی افشار
انتهای پیام