به گزارش ایکنا، آیتالله العظمی جوادی آملی، مفسر قرآن کریم، دوم آذرماه در ادامه مباحث درس اخلاق خود در مسجد اعظم قم به کلمه 123 نهجالبلاغه پرداخت که متن سخنان ایشان به شرح زیر است:
کلمه 123: طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِي نَفْسِهِ، وَ طَابَ كَسْبُهُ، وَ صَلَحَتْ سَرِيرَتُهُ، وَ حَسُنَتْ خَلِيقَتُهُ، وَ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ، وَ أَمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ لِسَانِهِ، وَ عَزَلَ عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ، وَ وَسِعَتْهُ السُّنَّةُ، وَ لَمْ يُنْسَبْ إلَى الْبِدْعَةِ.
[قال الرضي رحمه الله تعالى أقول و من الناس من ينسب هذا الكلام إلى رسول الله (صلی الله علیه وآله) و كذلك الذي قبله].
در این کلمه، سیدرضی جملهای را که به پیامبر(ص) منسوب است آورده و حضرت علی(ع) هم همان گفته ایشان را تکرار کرده است لذا در برخی از نهجالبلاغهها نیست. طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِي نَفْسِهِ، وَ طَابَ كَسْبُهُ، وَ صَلَحَتْ سَرِيرَتُهُ، وَ حَسُنَتْ خَلِيقَتُهُ، وَ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ، وَ أَمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ لِسَانِهِ، وَ عَزَلَ عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ، وَ وَسِعَتْهُ السُّنَّةُ، وَ لَمْ يُنْسَبْ إلَى الْبِدْعَةِ.
انسان اگر بخواهد بیراهه نرود و کسی را نرنجاند، باید امامی و کارشناسانی علمی و عملی داشته باشد؛ آیا امام انسان، علم است یا عقل؟ علم هرگز نمیتواند امام انسان باشد، چون فرد چیزی را «میداند» ولی جای مصرف و مصلحت در مصرف آن، کار عقل است. فرمودند ما نمیخواهیم شاگرد تربیت کنیم بلکه میخواهیم مجتهد تربیت کنیم زیرا همیشه شاگردی به درد نمیخورد لذا فرمودند که ما یکسری قواعد کلی را میگوییم و استنباط و ارجاع فروع به اصول با خود شما هست. بنابراین ائمه(ع) ابتدا ما را به علم و بعد اجتهاد و نه شاگردی دعوت کردند زیرا شاگردی مانند استخر است. استخر چشمه ندارد ولی اجتهاد اتصال به چشمه است و سبب تربیت نسلی میشود که آنها هم اهل اجتهاد خواهند بود.
فصل دیگر، شناسایی معاونان و مدیران و رهبری قوای بدن است؛ ما یک سلسله قوا مانند وهم و خیال و شهوت و ... داریم، آیا اینها را علم رهبری میکند یا عقل یا میل نفسانی و یا اراده ربانی؟ فرمود شما میخواهید عالمانه زندگی کنید یا عاقلانه؟ خیلیها بودند که عالمانه زندگی کردند ولی حضرت فرمود علم، سرکشی است و عقل باید زانوی آن را ببندد تا علم بیجا مصرف نشود.
علم را عقل نظری بر عهده دارد و عقل عملی را مسجد و نماز شب اداره میکند و عقل است که «ما عبدبه الرحمان و اکتسب به الجنان» است. مرز عقل نظری و عملی هم کاملاً از هم جداست یعنی انسان میتواند صددرصد بداند چیزی حق است ولی به آن عمل نکند کما اینکه برای فرعون کاملاً مجسم شد که کار موسی معجزه است ولی آن را سحر دانست. پس ممکن است انسان چیزی را صددرصد بداند ولی عمل نکند؛ ما یک جزم داریم که از آن کاری ساخته نیست و یک عزم داریم که کار عقل عملی است و عقل عمل است که انسان را به کاری وامیدارد و به جان او پیوند میخورد و انسان را معتقد میکند.
مبارزه هم بین عقل عملی و نظری و علم است. اینکه فرمود: وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا ۚ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ؛ و با آنکه پیش نفس خود به یقین دانستند که آنها معجزه خداست باز از کبر و نخوت و ستمگری انکار آن کردند، پس بنگر تا عاقبت آن مردم فاسد به کجا انجامید (و چگونه هلاک شدند).» یقین پیدا کردند که حق با موسی است ولی نپذیرفتند زیرا علم، کافی نیست و باید آن را با عقل عملی عقال کرد. امام علی(ع) فرمودند انسان باید ابتدا برای خود امام مشخص کند و اینکه این امام درس حوزه و دانشگاه است یا عقل عملی و نماز شب و بکاء و دعا؟ اگر دومی را انتخاب کرد تمامی شئون علمی انسان تحت عقل عملی است ولی اگر در این جهاد شکست خورد، رهبری را علم برعهده خواهد گرفت لذا حضرت فرمود خوشا به حال کسی که فروتنی کرده و علم را ابزار و اسلحه خود بداند؛ این عقل است که امام خوب است. طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِي نَفْسِهِ، وَ طَابَ كَسْبُ.
کلینی در مقدمه کتاب کافی آورده است قطب فرهنگی ملت اسلامی، عقل است و عقل است که زانوی شهوت و غضب را میبندد؛ حضرت فرمود انسان باید در برابر عقل خاضع و خاشع باشد و غرور را از بین ببرد و عزت کاذب را رها کرده و به عزت واقعی برسد؛ عزتی که پایان آن آبروریزی است، عزت کاذب است. فرمود شما هم در برابر عقل، خاشع باشید نه ذلیل؛ زیرا ذلت را هیچ وقت خدا نفرموده است بلکه خدا مؤمن را آزاد آفریده و اجازه نداده است آبروی خود را ببرد و خود را ذلیل کند؛ آبرو امانت الهی است لذا فرمود انسان نباید آبروی خود را در هر جایی از بین ببرد. در مورد زنبور عسل هم از تعبیر «ذللا» استفاده کرد که به معنای ذلول است نه ذلیل؛ در مورد کوهها و زمین هم فرمود که ما آن را آرام و ذلول خلق کردیم؛ در مورد مؤمن هم فرمود ذلیل و پست نباشید بلکه در برابر عقل، ذلول باشید.
در این فقره فرمود خوشا به حال کسی که ذلول باشد و نه ذلیل؛ همانطور که ظاهر خود را اصلاح کرده است باطنش را هم اصلاح کند. نه بیراهه برود و نه راه کسی را ببندد. فرمود شما خلیفه الله هستید و به اخلاق الهی متخلق شوید. انسان مقداری مال برای امورات زندگی لازم دارد و باید استفاده کند و زائد آن را که یک دهم در زکات و یک پنجم در خمس است پرداخت کند؛ حرف زائد و بدون فایده را هم نزند زیرا زبان مانند دست و پا و سایر اجزای بدن باید عقال شوند و مبادا شر انسان به کسی برسد که عذاب مضاعف در آخرت خواهد شد.
این دین، دین وسیع است و انسان هیچگاه در رفع نیازهای خود از دین درنخواهد ماند زیرا حلال و واجبات و مکروهات و مستحبات و مباهات الهی خیلی وسیع است و اگر انسانی طبق دین رفتار کرد طوبی لهم. غزالی میگوید محصول نتایج 40 ساله مرا فردوسی در این بیت خلاصه کرد که اگر بار خار است خود کشتهای/ وگر پرنیان است خود رشتهای.
ما از اسرار قیامت خبر نداریم ولی اینقدر میفهمیم که در قرآن آمده است ما هیزمی از بیرون برای جهنم نمیآوریم بلکه جهنم خود همین اختلاسها و حقوقهای نجومی و ... هستند. همین غزهسوزان هستند؛ بارها عرض شد که فرعون فقط فرزندان پسر را میسوزاند و میکشت ولی اینها زن و فرزند و دختر و پسر را میسوزانند و خدایی که بساط فرعون را جمع کرد، بساط اسرائیل را هم جمع خواهد کرد گرچه ما و جهان اسلام هم باید وظیفه خود را انجام دهیم.
عقل را خدا داده است تا علم و شهوت را عقال کند و البته خودخواهی نمیگذارد انسان به امامت عقل، فتوا بدهد لذا همه شبهات به خاطر علم بی عقل است. کلمه ذلت در برخی خطب دیگر مانند 191 هم هست، فرمود عزت دنیا پایدار نیست و گاهی ظاهر چیزی عزت است ولی باطن آن ذلت است یعنی اگر کسی بخواهد از راه حرام عزیز باشد، باطنش ذلت است.
فرمود: شما یک مطلب جدی در دنیا پیدا نمیکنید زیرا چند روزی در دست شماست و چند روزی در دست دیگری و بعد هم با زور از شما گرفته خواهد شد. اینکه فرمودند دنیا لعب است زیرا با لعاب هیچ تشنهای سیر نمیشود. قرآن فرمود ما لاعب و بازیگر نیستیم و این نظام را برای بازیگری خلق نکردیم؛ بازی، بازی است چه در تجارت و چه علم و ... باشد؛ بازیگری را برخی بر جهانیان تحمیل کردهاند.
فرمود راه عزت در تواضع است؛ کسی که از راه حلال ترقی کند، عزیز است و کسی که بیراهه نمیرود و راه مردم را نمیبندد، عزت دارد و از دور هم برای او طلب مغفرت میکنند ولی کسی که چند روزی در جراید و رسانهها برجسته میشود و از راه درست به این جایگاه نرسیده است، فراموش خواهد شد و عزیز نخواهد ماند.
انسان باید بداند فرمانروای دستگاه نفس او کیست؟ تمام مذاهب انحرافی را علمای اقوام آوردند زیرا علمشان را با عقلشان عقال نکردند و زانوی او را نبستند. همه سیاستبازانی که علیه مجاهدان مبارزه کردند، دانشمندان سیاست بودند. لذا مقربترین و بهترین افراد به تعبیر ائمه(ع) عقلا هستند.
انتهای پیام