روایات در باب بلوغ دختران را میتوان در چند دسته تقسیمبندی کرد؛ دسته اول روایات بلوغ حُلُم و دسته دوم روایات بلوغ حیض بود و دسته سوم روایاتی است که ملاک بلوغ را سن 13 سالکی میداند. یک روایت، روایت عما ساباطی است که مرحوم صاحب وسائل این روایت را از مرحوم شیخ در دو کتاب تهذیب و استبصار خود نقل کرده است. سند روایت موثقه است، چون برخی از روات از نظر مذهب امامی نبودهاند، اما روایت موثقه نیز مانند روایت صحیحه حجت است. عمار از امام صادق(ع) نقل میکند که از امام سؤال شد که در چه زمانی بر پسران نماز واجب میشود؟ در پاسخ فرمودند زمانی که 13 سال بر پسربچه بگذرد. سپس افزودند که اگر قبل از 13 سالگی به احتلام برسد نماز بر او واجب میشود و نه تنها واجب میشود، بلکه قلم تکلیف بر او جاری میشود و تکالیف دیگر نیز متوجه او خواهد شد. معنای این سخن که ابتدا فرمودند 13 سال و اگر قبل از آن احتلام رخ دهد، با احتلام واجب میشود؛ یعنی پسران هر زمانی محتلم شوند تکلیف بر آنها واجب میشود و اگر به سن 13 سالگی برسند و محتلم نشده باشند، با رسیدن به این سن بالغ میشوند؛ لذا دو ملاک در نظر گرفته شده که هریک محقق شود کافی است. سپس امام(ع) فرمودند دختران نیز همینطور هستند و آنها نیز پس از 13 سالگی بالغ میشوند مگر اینکه قبل از این سن به حیض رسیده باشند. پس دختران نیز دو ملاک سن و حیض را دارند و هریک محقق شود بالغ شدهاند.
در مورد این روایت به لحاظ متن، از نظر دلالت موضوع روشن است؛ یعنی ابهامی در معنای روایت وجود ندارد. دلالت روایت کاملاً روشن است و از نظر سند نیز مشکلی وجود ندارد و کسی ایراد سندی نسبت به این سند مطرح نمیکند. فقط آنچه در مورد این روایت محل بحث قرار میگیرد این است که آیا مضمون این روایت قابل التزام برای فقها هست یا خیر. آیا اصحاب این روایت را تلقی به قبول کردهاند یا خیر. اگر کسی به لحاظ مبنای فقهی معتقد باشد که کاری به عمل اصحاب نداریم و نمیتواند نسبت به روایت صحیح جابر باشد و عدم عملشان نیز نمیتواند موجب ضعف روایت شود، در این صورت این روایت سندا و دلالتا تام است و بحثی نیست، اما اگر قبول کنیم که اِعراض اصحاب موجب سقوط روایت از حجیت میشود، در این صورت روایت مشتمل بر احکامی است که فقها آنها را قبول نکردهاند.
جاریه بر غلام قیاس شده است، درحالیکه مقیس علیه که غلام باشد، حکمی بر او بار شده است اما بلوغ پسربچه در اتمام 14 سالگی است و این با روایات دیگر در مورد غلام سازگاری ندارد. این یک مشکلی است که از جهت برخی روایات داریم که میگویند سن باید 15 سال باشد، اما اینجا 13 سالگی است. قسمت اول روایت مورد عمل اصحاب نیست، اما قسمت دوم نیز فرمود جاریه نیز مانند غلام است و نسبت به دختران نیز 13 سال مطرح شده اما در این قسمت نیز اصحاب عمل نکردهاند. بر اساس مبنای اعراض اصحاب، این مشکل به وجود میآید و بسیاری از بزرگان مطرح کردهاند و به این دلیل روایت را کنار گذاشتهاند؛ مثلاً صاحب جواهر فرموده است این روایت مشتمل بر یک مطلبی است که همه فقهای امامیه بر خلاف آن اجماع دارند، چون همه قبول دارند که بلوغ دختر از 10 سال نمیگذرد و سقف بلوغ سنی از نظر فقها 10 سال است.
صاحب ریاض هم فرموده است که روایت شاذ است و مرحوم عاملی نیز فرموده است روایت نمیتواند با روایات دیگر معارضه داشته باشد. شیخ انصاری نیز گفته است این روایت فرموده دختر و پسر از نظر ملاک بلوغ یکسان هستند و هر دو در 13 سالگی بالغ میشوند و این مطلب را احدی قبول نکرده است.
بنابراین مشکل روایت این است و باید در مباحث بعدی که روایات را جمعبندی میکنیم به این مشکل برسیم و ببینیم آیا میتوان مشکل را حل کرد یا خیر. برخی از فقهای معاصر مانند مرحوم آیتالله صانعی که مسئله بلوغ دختران را مطرح کردهاند، عمده دلیلشان همین موثقه عمار است؛ لذا محور بحث از نظر برخی از علما که قائل به 13 سالگی در بلوغ دختران هستند را باید مورد بررسی قرار داد. نکته دیگر اینکه این سند نوعاً پذیرفته میشود و از این حیث اختلافی در مورد وثاقت این افراد نیست، حتی اگر برخی از آنها متهم به فطحی بودن باشند. اما در مورد راوی از امام صادق(ع) یعنی عمار ساباطی یک مشکل خاصی وجود دارد. از یکسو در مورد او شهادت به وثاقت وجود دارد و از یکسو گفتهاند در روایات عمار، اضطرابی دیده میشود.
اما منشأ اینکه نقلهای یک شخص ثقه با نقل دیگر راویان مختلف میشود چیست؟ گاهی اوقات راوی اتکا به حافظه دارد و ثبت او ضعیف است و گاهی اوقات نیز درک او ضعیفتر از حد متعارف است و اینها را در مورد عمار نگفتهاند، اما گفتهاند که او این نقطه ضعف را داشته که از نظر ادبیات عرب ضعیف بوده است.
بر اساس بررسیهایی که فقها دارند به این رسیدهاند که نمیتوان به نقلهای او اطمینان یافت و اگر نقل او با روایات دیگر متفاوت باشد، نوبت به تعارض نمیرسد، مگر اینکه قرائنی برای صحیح بودن روایتش در دست باشد. این یک نکته که در کلمات عدهای از علما آمده است. صاحب حدائق که مشرب اخباری دارد نیز درعینحال این اشکال را دارد. مرحوم آقای خویی نیز این نکته را یادآور شده که اشتباه در نقلهای عمار زیاد است و روایات وی خالی از تشویش نیست؛ لذا نمیشود به روایات او مانند روایات ثقات عمل کرد. در خصوص این مسئله نیز با این مشکل مواجه هستیم؛ لذا آقای فاضل ازاینجهت نیز روایت را مورد تضعیف قرار داده است.
اما روایت دیگر، روایت عبدالله بن سنان است که شیخ حر در وسائل الشیعه در احکام وصایا مطرح کردهاند. روایت مربوط به جایی است که طفل به بلوغ اشد برسد و وارد 14 سالگی بشود. روایت این است که امام صادق(ع) فرمودند: 13 سال که تمام شد بر او واجب میشود آنچه بر محتلمین واجب شده است؛ یعنی اتمام 13 سالکی بلوغ را اثبات میکند و تکالیفی که بر محتلمین هست بر او نیز هست و کار خوب و بد او را مینویسند و تصرفات او نیز نافذ است، مگر اینکه از ضعفی برخوردار باشد که یا بدنی باشد و یا ضعف عقلی داشته باشد که تصرفی هم نخواهد داشت.
برای اینکه دلالت روایت روشن شود، باید توجه کرد که امام(ع) فرمودند وقتی که به حد بلوغ اشد رسید، آن وقت آنچه بر محتلمین واجب شده بر او نیز واجب است. اما از کجا معلوم این روایت در مورد پسران نباشد؟ شاید حضرت(ع) در مورد پسران فرموده باشد. آیا تعبیری که قرینه باشد برای اینکه حضرت(ع) حکم دختران و پسران را گفته باشند و حکم مشمول دختران باشد نیز داریم؟ پاسخ این است که آری، «بلغ اشده» در قرآن وارد شده و شامل دختران و پسران است و امام صادق(ع) نیز در پاسخ به چرایی بلوغ اشد، این مطلب را بیان کردهاند.
در آیه 152 سوره انعام آمده است: «وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»؛ به مال یتیم نزدیک نشوید، مگر به شیوهای که پسندیده باشد و این منع از تصرف در مال یتیم وجود دارد تا به بلوغ اشد برسد، اینجا یتیم اختصاص به پسربچه ندارد و دختربچه را نیز شامل میشود. پس آیه اختصاص به پسران ندارد و این حکم، پسر و دختر را میگیرد. پس آنچه امام(ع) فرمودند سیزده سالگی تمام میشود وقتی بلوغ اشد تحقق یابد، نهایت یُتم برای پسران و دختران است. اگر به این مقدمه توجه کنیم دلالت روایت صحیحه عبدالله بن سنان روشن میشود که در آن غلام و جاریه را شامل خواهد شد.
در خود روایت به آیه اشاره نشده است، چون چند آیه بلوغ اشد در قرآن داریم. اما برخی از این آیات مربوط به انبیاء گذشته است و از حریم بحث خارج میشود. مثلاً یک آیه نیز در مورد حضرت یوسف(ع) داریم و یک آیه نیز در مورد حضرت موسی(ع) است. وقتی از امام(ع) سؤال میشود، در مقام این نیست که بلوغ اشد یوسف(ع) کی بوده است و حکم را سؤال میکند و آیهای که مشتمل بر حکم است آیه نخستی است که در سوره انعام آمده است. وقتی سؤال از بلوغ اشد میشود، مربوط به این قصه است.
بنابراین اینکه آقای سبحانی آیه مورد توجه روایت را آیه سوره احقاف گرفته که فرمود: «وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ»، نظر بعیدی است، چون حکمی بر بلوغ اشد در آیه شریفه مترتب نشده است. در حقیقت روایت عمار ساباطی دقیقاً منطبق بر آیه است که در آن روایت فرمود غلام و جاریه در سیزده سالگی به بلوغ میرسند و این تفسیر آیه است، چون آیه غلام و جاریه را شامل میشود و امام(ع) در پاسخ به عبدالله بن سنان نیز همین مطلب را گفتند.
اما اگر آیه مربوط به سوره احقاف باشد نیز شمول به هر دو دارد؛ چون در آنجا نیز هست که «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا ...»؛ یعنی ما انسان را سفارش کردیم که نسبت به والدین خود احسان داشته باشد. اینجا نیز مسئله حمل و فصال از نظر سختی و مدتزمان برای پسر و دختر تفاوتی ندارد و تعبیری که اینجا هست انسان است. پس هرکدام از این دو آیه مورد نظر باشد، نتیجه یکی است و امام(ع) توضیح دادند که بلوغ اشد پایان 13 سالگی است.
در جلسه آینده به بررسی این دو روایت پرداخته میشود. چون در مورد دلالت روایت دوم دو مناقشه توسط آقای سبحانی وارد شده است که بدان میپردازیم.
گزارش از مرتضی اوحدی
انتهای پیام