به گزارش ایکنا از خوزستان، مرضیه محمدزاده، نویسنده و پژوهشگر تاریخ اسلام در سلسله سخنرانیهای مجازی خود به مناسبت هفته وحدت، به تبیین سیره رسول الله(ص) پرداخت و سخنان خود را با توضیح سیره اخلاقی ایشان و بیان مصادیق آن آغاز کرد.
وی گفت: خداوند در قرآن کریم تنها و تنها به جان یک نفر سوگند یاد کرده و آن جان مقدس رسول خدا(ص) است: «لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ»(آیه 72 سوره حجر): به جان تو سوگند كه آنان در مستى خود سرگردان بودند. اگر صحیفه سجادیه را بخوانیم میبینیم امام سجاد(ع) چنان با احترام از جد خود سخن میگویند که ما مانند آن را نمیبینیم: «سپاس خداوندی که بر ما منت نهاد، به وجود مقدس محمد(ص) که نه در ملتهای گذشته و نه در سدههای دیگر چنین جلوهای از حق بر آنها عنایت نشده بود. او بزرگمردی است که امین بر وحی توست، برگزیده بندگانت، پیشوای رحمت و بخشش توست. او پیشتاز همه نیکیها و کلید همه فرخندگیها است.»
محمدزاده اظهار کرد: ما با شمایل رسول الله(ص) مطلب خود را شروع میکنیم؛ پیامبر خدا(ص) اندام موزونی داشتند. شکم وسینهشان در یک سطح بود. قد متوسط، صورت سفید و چشم و ابروی مشکی داشتند. موهای بلندی داشتند. بسیار مرتب بودند. موهایشان را همیشه شانه میزدند و چرب نگه میداشتند. پیامبر(ص) دهان بزرگ و دندانهای مرتبی داشتند. چهارشانه بودند. پشت دو شانهشان خالی قرار داشت که علامت نبوت ایشان بود.
وی بیان کرد: پیامبر(ص) بیشتر متبسم بودند. قهقهشان بلند نبود. ولی گفتهاند چندین جا پیامبر(ص) چنان بلند خندیده بودند که تمام دندانهایشان پیدا شد. یک مورد زمانی بود که آیات ارث نازل شد. در تاریخ آمده است زمانی برای همسر سعد بن ربیع، از صحابه رسول خدا(ص) مشکلاتی پیش آمده بود. سعد بن ربیع شهید شده بود و پیامبر(ص) به مشکلات خانوده او رسیدگی میکردند. در آن هنگام، آیات ارث نازل شد و زن سعد بن ربیع وقتی فهمید اموال همسرش به او و فرزندانش هم میرسد، آن چنان خوشحال شد که هلهله کرد و یا به قول خوزستانیها کِل کشید و بسیار شادی کرد و پیامبر(ص) از شادی همسر سعد، شروع به خندیدن کردند و شاد شدند.
این پژوهشگر تاریخ اسلام ادامه داد: راه رفتن پیامبر(ص) محکم بود. به کسی خیره نگاه نمیکردند. وقتی کسی ایشان را صدا میزد با همه بدن به سمت او بر میگشتند. این طور نبود که تنها با سر به سمت صدا برگردند. رنگ روشن را دوست داشتند، به خصوص رنگ قرمز یا سبز. لباسهای تیره را دوست نمیداشتند.
محمدزاده افزود: انگشتان دست و پای پیامبر(ص) کشیده بود. هنگام نشستن روی دو زانو مینشستد. در خوراک به کمترین مقدار قناعت میکردند. پیامبر(ص) سریع راه میرفتند. بسیار کم حرف میزد، ولی سخنانشان پخته، شمرده شمرده و محکم بود. خطبههای نماز ایشان بسیار کوتاه و پرمحتوا بود. در کنار کم حرف زدن، پیامبر(ص) گوش بسیار شنوایی داشتند به طوری که منافقان درباره ایشان میگفتند: «وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ» (توبه، 61) او فقط گوش میدهد. در مجلس، جای خاصی نداشتند. اینطور نبود که بالای مجلس، محل نشستن ایشان باشد. ارتباط با پیامبر(ص) برای مردم راحت بود. پیامبر(ص) گرچه در مجلس، جای خاصی نداشتند، ولی وقتی میخواستند برای جمعی سخنرانی کنند، روی یک کنده درخت مینشستند. بعدها یک منبر برای ایشان درست کردند و ایشان روی یکی از پلههای آن مینشستند به طوری که بتوانند جمیعت را ببینند.
به گفته این استاد دانشگاه، در مجلس رسولالله(ص)، حرمتها حفظ میشد. کسی فریاد نمیزد یا شعار نمیداد. کینه در دل افراد نبود. وقتی مجلس تمام میشد و اصحاب بیرون میآمدند همه رضایت خاصی داشتند. پیامبر(ص) در مجلس نگاهشان را بین همه افراد تقسیم میکردند. همه صحابه برایشان یکسان بودند. پیامبر(ص) از مدح متنفر بودند. اجازه نمیدادند کسی ایشان را مدح کند و یا از دیگران مدح کنند. مدح را ممنوع کرده بودند، ولی بیان خصلتهای وجودی را عیب نمیدانستند.
این پژوهشگر تاریخ اسلام خاطرنشان کرد: پیامبر(ص) هیچگاه اجازه نمیدادند کسی پشت سرشان حرکت کند. سعی میکردند آخرین نفر باشند. اگر تعدادشان کم بود در کنار هم حرکت میکردند و اگر تعدادشان بیشتر بود پیامبر(ص) به اصحابشان میفرمود: جلو حرکت کنید من هم به دنبال شما میآیم.
محمدزاده با بیان اینکه پیامبر(ص) برای مردم و رأی مردم اهمیت خاصی قائل بودند، گفت: ایشان اهل مشورت بودند، با آنها حرف میزدند و نظر اکثریت را میپذیرفتند ولو اینکه نظر اکثریت مخالف نظر ایشان باشد. به شوخی و خنده بسیار اهمیت میدادند و خود با اصحابشان شوخی میکردند. این شوخطبعی را با همه، هم با مردان و هم با زنان صحابه داشتند. دعوت همگان را میپذیرفتند.
به گفته وی، پیامبر(ص) اهل شعر و رجز خواندن بودند. در هنگام کار دستهجمعی و یا در جنگها رجز میخواندند. پیامبر(ص) شجاعترین فرد بودند، به طوری که در جنگها امیرمؤمنان(ع) با آن همه شجاعت میگوید: «وقتی جنگ خیلی سخت میشد، ما به رسولالله(ص) پناه میبردیم.» فرمانده جنگها بودند، اما خود همیشه در اولین خط حرکت میکردند و نزدیکان خود را پیش از اصحاب جلو میفرستادند. برای سختترین کارها حضرت علی(ع) و حمزه، عبدالله بن جحش و جعفر طیار را جلو میفرستادند.
نویسنده کتاب «زنان پیامبر اکرم (ص) و زنان با پیامبر اکرم (ص)» ادامه داد: پیامبر(ص) به کودکان خیلی اهمیت میدادند و آنها را دوست میداشتند. میفرمودند: «اگر میخواهید ببینید نزد خدا عزیز هستید، ببینید چه ارتباطی با کودکان دارید.» کودکان پاک هستند و کسانی که بچهها را با همه وجود دوست دارند، دلهای پاکی دارند. پیامبر(ص) اهل سلام کردن به همه چه زن و چه مرد بودند. با آنها صحبت میکردند. وقتی از سفر برمیگشتند و بچهها با هلهله به استقبال آنها میرفتند پیامبر(ص) به اصحاب میفرمودند بگذارید بچهها روی اسبهای شما بنشینند و خود یک یا دو کودک را سوار مرکب خود میکردند و به خصوص به بچههایی که یتیم بودند محبت خاصی داشتند، نزد آنها میرفتند و بارها میفرمودند: «بر حکومت واجب است به کودک یتیم خرجی بدهد تا زمانی که بزرگ و مشغول کار شود.» میفرمودند: «مالیات از خانوادهای که سرپرست خود را از دست میدهد، گرفته نشود.» خود به سراغ خانواده شهدا میرفت و نمیگذاشت مستأصل شوند.
وی افزود: داستانهای زیادی در این باره گفته شده است. مثلاً وقتی سعدبن ربیع در جنگ احد به شهادت رسید، برادر سعد بن ربیع اموال او را برده بود. همسر سعد بن ربیع مستأصل شد، او دو دختر داشت و باردار بود. اما با خانواده همسرش وارد درگیری نشد. پیامبر(ص) به خانه آنها رفتند. ایشان، عادت داشتند خصلتهای شهید را بیان میکردند. بعد از آن پیامبر(ص) از همسر سعدبن ربیع پرسیدند: آیا مشکلی دارید؟ و همسر سعد ماجرا را بیان کرد. میگویند پیامبر(ص) خیلی ناراحت شد. به مسجد رفتند. در همانجا آیات ارث نازل شد و پیامبر(ص) به همسر سعد خبر دادند.
نویسنده کتاب «ام سلمه و نقش او در تاریخ اسلام» همچنین درباره سیره پیامبر(ص) در امور مربوط به خانه و خانواده گفت: پیامبر خدا(ص) کارهایشان را خود انجام میدادند. شیر گوسفند و شتر را خود میدوشیدند. آب وضو و غسل را خود تهیه میکردند و به خانواده و همسران خود کمک میکردند. ارتباط خوبی با همسران خود داشتند. آنها را با نام کوچکشان صدا میزد؛ مگر اینکه کنیهای داشته باشند که با کنیه نام او را میخواندند. مثلاً امسلمه یکی از همسرلان رسول خدا(ص) است که نامش هند بود ولی چون نام پسر بزرگ او سلمه بود، پیامبر(ص) نیز او را اینگونه صدا میکردند. اما بقیه همسران خود را با نام کوچکشان و با احترام چه در خانه و چه در جمع صدا میکردند.
وی گفت: پیامبر(ص) در انفاق، اسراف و تنگنظری را قبول نداشتند. تلاش زیادی میکردند فقر طبقاتی را از بین ببرند. به همین دلیل در عصر رسالت میبینیم همه یکدست هستند. سعد بن عباده هنگامی که بیمار شد میخواست همه اموال خود را انفاق کند که پیامبر(ص) با او مخالفت کردند و به انفاق یکسوم اموالش راضی شدند. پیامبر(ص) هیچ وقت نمیخواستند فردی، همه هستی خود را در راه خدا ببخشد و خانوادهاش بیچیز باشند.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: پیامبر(ص) حال اصحاب خود را میپرسیدند. اگر یکی از اصحاب دو روز نیامده بود، حال او را میپرسیدند و اگر بیمار بود، خود به عیادتش میرفتند. از تجسس در کار دیگران بیزار بودند.
وی افزود: پیامبر(ص) علم و دانش را بسیار دوست داشتند و تلاششان بر این بود که مردم به علم و آگاهی برسند. وقتی آیهای نازل میشد، پیامبر(ص) خود اولین کسی بودند که به آن آیه عمل میکردند و متخلق به اخلاق الهی میشدند. خود و خانوادهشان وفادارترین افراد به آموزههای الهی بودند. ایشان مثل یک پدر نسبت به همه مهربان و همه نزد ایشان مساوی بودند. بسیار نرمخو و خوشرو بودند. وقار و جلالت خاصی داشتند با وجود این، وقتی کسی به ایشان نزدیک میشد، به راحتی با ایشان ارتباط برقرار میکرد.
محمدزاده گفت: پیامبر(ص) در تنهایی اهل گریه بودند. جای نماز و سجدهگاهشان از اشک خیس میشد. میگویند رسولالله(ص) در جمع نمازشان را با سرعت میخواندند، اما در تنهایی با طمأنینه نماز میخواندند. با فقرا نشست و برخاست داشتند. اهل نگهبان داشتن نبودند. در میان دوست و دشمن، بدون نگهبان آمد و رفت میکردند. پیامبر(ص) به احدی جفا نکردند و از اصحاب خود میخواستند به کسی جفا نکنند. سریع عذر افراد را میپذیرفتند. از همه دیرتر خشمگین میشدند و از همه زودتر راضی میشدند. از مهمترین خصلتهای رسولالله(ص) این بود که سریع به رضایت از مردم میرسیدند و هر کس حاجتی نزد ایشان میآورد، در حد توان برآورده میکردند.
انتهای پیام