رنج رسول‌الله(ص) از جهل مردم بود / مبارزه با خرافات در سیره رسول خدا(ص)
کد خبر: 4007771
تاریخ انتشار : ۰۳ آبان ۱۴۰۰ - ۱۱:۱۳
سیره رسول خدا(ص) / 6

رنج رسول‌الله(ص) از جهل مردم بود / مبارزه با خرافات در سیره رسول خدا(ص)

مرضیه محمدزاده با اشاره به ویژگی‌هایی که رسول خدا(ص) را برای رهبری مردم در جایگاه بالایی قرار می‌داد، گفت: به گفته مرحوم کلینی در کتاب کافی، وقتی خداوند پیامبر(ص) خود را تربیت کرد و به جایی رساند که درباره ایشان فرمود: «وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ» (قلم، 4) آن گاه امر دین و دنیای مردم را به ایشان سپرد، پس پیامبر(ص) خود یک انسان متخلق بودند.

دکتر مرضیه محمدزاده

به گزارش ایکنا از خوزستان، مرضیه محمدزاده، محقق و پژوهشگر تاریخ اسلامی در ادامه جلسات مجازی خود با موضوع تبیین سیره رسول الله(ص)، گفت: خداوند در آیه 199 سوره اعراف می‌فرماید:‌ «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ» ای پیامبر نسبت به بدی‌های دیگران گذشت کن و به عرف امر کن. عرف یک مفهوم اجتماعی دارد و به معنی هنجارهایی است که مردم می‌شناسند. عرف غیر از خیر است، خیر مفهوم اجتماعی ندارد. به گفته علامه طباطبایی عرف، روش‌هایی هستند که عقلا در جامعه تأیید می‌کنند؛ یعنی خرد اجتماعی که در مقابل خرد فردی قرار دارد.

وی ادامه داد: بنابراین، خداوند به پیامبرش می‌فرماید در مسیر عقلانیتی که در جامعه وجود دارد‏، حرکت کن و با افراد جاهل ستیزه نکن. امام صادق(ع) در سخنی می‌فرمایند: «خداوند پیامبرش را تربیت کرد.» وقتی پیامبر(ص) به خُلق عظیم رسید، می‌تواند بر مردم حکومت کند. به گفته مرحوم کلینی در کتاب کافی، وقتی خداوند پیامبر(ص) خود را تربیت کرد و به جایی رساند که درباره ایشان فرمود: «وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ» (قلم، 4) آن گاه امر دین و دنیای مردم را به ایشان سپرد.

این پژوهشگر تاریخ ادامه داد: پس کسی که می‌خواهد در تربیت دیگران موفق باشد، خود باید ابتدا متخلق به اخلاق باشد. پیامبر(ص) خود یک انسان متخلق بودند. به همین دلیل می‌توانستند دیگران را متخلق کنند. با وجود چنین شرایطی بودند که خداوند درباره ایشان فرمود: «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (احزاب، 33) یعنی پیامبر(ص) بر مؤمنین از خودشان سزاوارتر است؛ یعنی ولایت ایشان، در کنار ولایت مردم قرار می‌گیرد.

وی افزود: با وجود چنین مقاماتی است که خداوند فرمود: «وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر، 7): هر جا امر کردند، بپذیرید و هر جا نهی کردند، شما انجام ندهید، چرا که هوی هوسی در کار رسول خدا(ص) نیست.

این پژوهشگر تاریخ ادامه داد: علامه طباطبایی کتابی به نام سنن‌النبی دارند که در آن 183 روایت را درباره ویژگی‌های رسول الله(ص) بیان می‌کنند. ایشان می‌نویسند پیامبر(ص) مواظب زبان خود بودند. هر سخنی را بر زبان نمی‌آوردند. شمره شمرده سخن می‌گفتند. حرف خود را تکرار می‌کردند تا درست فهمیده شود. با سخنان خود کسی را خوار و خفیف نمی‌کردند. به اندازه نیاز صحبت می‌کردند و هر گاه سخن می‌گفتند موجب جذب قلوب می‌شدند.

محمدزاده گفت: پیامبر(ص) بزرگان قبیله را مورد احترام قرار می‌دادند و گاهی گناهان یک قوم را به خاطر خصلت خوبی که بزرگ آن قوم داشت می‌بخشیدند. برای مثال، پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) را به سوی قبیله طی فرستادند که بت آنها را نابود کند و آنها را به اسلام دعوت کند. عدی بن حاتم، رئیس قبیله به سمت شام فرار کرد. او بعدها در شمار یاران رسول الله(ص) و امیر المومنین(ص) قرار می‌گیرد. خانواده او اسیر می‌شوند. خواهر وی که دختر حاتم طایی، جزء اسرا است. او خود را به پیامبر(ص) معرفی می‌کند. پیامبر(ص) همین که نام حاتم طایی را می‌شنوند، با نرمی با او سخن می‌گویند و او را به همراه تمام افراد قبیله طی آزاد می‌کنند و با احترام بر می‌گردانند. بعدها همه افراد این قبیله اسلام می‌آورند.

وی افزود: پبامبر(ص) کار خوب افراد را بیان و ترویج می‌کردند. خیرخواه مردم بودند و افراد خیرخواه نزد ایشان عزیز بودند. پیامبر(ص) دائم‌الذکر و همیشه به یاد خدا بودند. جای خاصی نداشتند. بین مردم تشخصی برای خود قائل نبودند. با یک نگاه مساوی به همه نگاه می‌کردند و همه فکر می‌کردند نزد رسول الله(ص) عزیز هستند.

نویسنده کتاب «زنان پیامبر اکرم(ص) و زنان با پیامبراکرم(ص)» گفت: پیامبر(ص) عارف و اهل تدبر بودند، اما صومعه‌نشین نبودند. از دنیا کاملا بریده نبودند و در هنگام تهجد نیز کاملا از خانه و کاشانه بریده نبودند. هیچ‌گاه ادعای نیروی خارق‌العاده نداشتند و همیشه می‌گفتند من فقط هشدار دهنده و فراخواننده به سوی خدا هستم.

این محقق درباره ویژگی صبر رسول خدا(ص) گفت: ایشان در برابر آزارهای جامعه جاهلی بسیار صبور بودند. در جنگ‌ها و همه رویدادهای مکه و مدینه، صبر زییایی داشتند. پیامبر(ص) از اینکه ایشان را رد می‌کردند ناراحت نمی‌شدند، رنج رسول‌الله(ص) از جهل مردم بود. پیامبر(ص) منطقی بودند و خشم و جوش و خروش نداشتند. یاد خدا باعث شده بود آرامشی در وجودشان باشد. از اینکه دیگران ایشان را فردی فوق بشر بدانند، دوری می‌کردند و می‌فرمودند: «إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» (کهف، 110).

محمدزاده ادامه داد: اهل کبر و غرور نبودند. ادب و حیا را رعایت می‌کردند. اصرار داشتند بدون فاصله با مسلمانان رو به رو شوند. گاهی درب خانه‌شان می‌آمدند و با صدای بلند ایشان را صدا می‌کردند طبیعتا پیامبر(ص) از چنین فضایی در رنج بودند، اما وظیفه خود را در تحمل و مراعات این رفتارها با بردباری تمام انجام می‌دادند، تا اینکه خدای محمد(ص) راهگشای مشکل شد و آیه 2 سوره حجرات نازل شد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ». هیچ گاه مردم را سرزنش نکردند.

این پژوهشگر تاریخ اسلام ادامه داد: پیامبر(ص) با خرافات به شدت مبارزه می‌کردند و اجازه نمی‌دادند مردم در جهل و نادانی قرار بگیرند. در موقع مرگ فرزندشان، خسوفی اتفاق افتاد و برخی، این اتفاق را به دلیل مرگ فرزند پیامبر(ص) دانستند. پیامبر(ص) وقتی مطلع شدند، در میان مردم اعلام کردند گرفتگی خورشید و ماه پدیده‌های طبیعی هستند و به مرگ و حیات کسی ارتباط ندارند.

وی گفت:‌ اخلاق و خوش‌رویی بسیار برای رسول خدا(ص) بسیار مهم بود و می‌فرمودند اگر نتوانستید مردم را از اموال خود بهره‌مند کنید، با اخلاق خوب آنها را پوشش دهید. این خود یک نوع بخشش است.

انتهای پیام
captcha