هرکس به آزادی رسید، به ایمان می‌رسد
کد خبر: 4136390
تاریخ انتشار : ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۲
روش برداشت از قرآن/ 9

هرکس به آزادی رسید، به ایمان می‌رسد

ما داستان اصحاب کهف را برای تو می‌خوانیم تا بدانی که آزاده‌ها به عشق او و در نتیجه، ایمان می‌رسند. آنها جوانمردانی بودند که به پروردگار خود رو آوردند، نه به بت‌هایی که پرورشی نمی‌دهند و نه به مرده‌هایی که رشدی نمی‌آورند. آنها به رب خود رو آوردند، در نتیجه ما هم هدایت آنها را زیاد کردیم؛ چون هرکس از داده‌هایش در مسیر بهره بگیرد و شکر کند، ما او را زیاد می‌کنیم و نعمت‌هایش را وسعت می‌دهیم.

قرآن کریم

چنانکه پیش‌تر نیز گفته شد، فصل سوم کتاب «روش برداشت از قرآن» تألیف مرحوم علی صفایی حائری، به موضوع کلیدهای تفسیر قرآن اختصاص دارد. این کلیدها به چهار دسته تسلط، طرح سؤال، حلم در برابر سؤال‌ها و تفکر در قرآن و دسته آخر نیز به چهار مرحله تفکر در سوره‌ها، تفکر در زمینه آیه‌ها، تفکر در ارتباط آیه‌ها و تفکر در ارتباط اجزای یک آیه تقسیم می‌شود. در شماره‌های پیشین، به ترتیب به این کلیدها و مراحل پرداخته شد و در شماره پیش رو، مرحله پایانی کلید تفکر در قرآن با عنوان تفکر در ارتباط اجزای یک آیه را می‌خوانیم که سوره کهف به‌عنوان یکی از نمونه‌ها انتخاب شده است.

تا به حال درباره «سوره‌ها، زمینه آیه‌ها و ارتباط آیه‌ها» بحث‌هایی مطرح شد و نمونه‌هایی به دست آمد. مانده است «ارتباط آیه با اجزای خودش» که نمونه‌هایی می‌دهیم.

نمونه اول، آیه‌ای است از سوره کهف و از داستان اصحاب کهف. بهتر است کمی از رابطه این داستان با سوره بگویم و از ابعاد گوناگون این داستان که داستان عظیمی است. این داستان با سوره روابطی دارد.

ـ در «يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ...» (آیه 2) و «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ...» (آیه 13)

ـ در «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا» (آیه 7) و «إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا» (آیه 10) که این‌ها اسیر زینت‌ها نبودند و به دنبال رشد و در طلب رشد بودند.

ـ در «وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا» (آیه 8) و «وَكَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ» (آیه 21)

ـ و در «فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا...» و «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ...» (آیه 9) که تسلیتی است برای رسول که فقط آزاد شده‌ها به ایمان می‌رسند، از اسارت زینت‌ها می‌رهند و حتی به غار پناه می‌برند.


بیشتر بخوانید:


در مجموع این سوره و این داستان، رابطه‌های عمیق و لطیفی است که باید در فرصتی دیگر به آن پرداخت و نشان داد که چگونه با زمینه‌سازی‌ها از یک داستان کوچک، برداشت‌های بزرگی به دست می‌آید؛ هم در آزادی و ایمان و در حرکت و هجرت، هم در معاد و رجعت و هم در صبر و تسلیت. این مربوط به روابط سوره با داستان.

داستان اصحاب کهف نه شگفتی است و نه استثنا

و اما ابعاد آن، همان اندازه متنوع است که روابط آن متنوع بود. این داستان پس از آن روابط ناگهانی شروع می‌شود و برای رسولی که دارد بر سرکشی خلق می‌سوزد، همچون ضربه شوکی به حساب می‌رود که «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا»؛ آیا گمان می‌کنی که اصحاب کهف و رقیم از آیه‌های شگفت ما و یک استثنا بودند، در حالی که نه شگفتی است و نه استثنا. هر کس به آزادی و جوانمردی رسید، به ایمان می‌رسد.

و با این ایمان و عشق بزرگ، از اسارت عشق‌های دیگر می‌رهد، به آنها جهت می‌دهد، از آنها بهره می‌گیرد و حتی از منصب‌ها، پست‌ها و وسعت‌ها می‌گذرد و به غار پناه می‌برد... تا به رشدی برسد و رشدی بگیرد.

این‌ها در طلب رشد هستند؛ «وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا» و در هر کجا هستند، یا رشد می‌دهند و یا رشد می‌گیرند، وگرنه هجرت می‌کنند و حتی به غار پناه می‌آورند... تا اگر نمی‌توانند تولیدی داشته باشند و کسانی را بسازند، دست‌کم از ساخته شده‌ها نگهداری نمایند.

راستی که داستان آزاده‌ها شگفتی ندارد. «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ»؛ ما به راستی این داستان را برای تو می‌خوانیم تا بدانی که آزاده‌ها به عشق او می‌رسند، «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ» و در نتیجه «آمَنُوا بِرَبِّهِمْ»، این‌ها جوانمرد بودند، گرچه کلی از عمرشان رفته بود و شیوخی حساب می‌شدند. اگر فتیه به آنها می‌گوییم، نه به خاطر کم‌سالی آنهاست که فقط برای فتوت و رادمردی آنهاست.

«إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ...»؛ آنها جوانمردانی بودند که به پروردگار خود رو آوردند، نه به بت‌هایی که پرورشی نمی‌دهند و نه به مرده‌هایی که رشدی نمی‌آورند. آنها به رب خود رو آوردند، «وَزِدْنَاهُمْ هُدًى»، در نتیجه ما هم هدایت آنها را زیاد کردیم؛ چون هرکس از داده‌هایش در مسیر بهره بگیرد و شکر کند، ما او را زیاد می‌کنیم و نعمت‌هایش را وسعت می‌دهیم.

خداوند دل‌های مؤمنان را محکم می‌بندد

با این وسعت روح و زیادتی هدایت، آنها حرکت می‌کنند، از بندها رها می‌شوند، به پا می‌ایستند و در این ایستادن‌هاست که ما دوباره به آنها می‌رسیم و به آنها نیرو می‌رسانیم. و دل‌هاشان را محکم می‌بندیم تا ترس و حیرت و حزن و شکست، آنها را از پای نیندازد... «وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ»، ما دل‌ها را محکم بستیم. چه وقت؟ «إِذْ قَامُوا»، هنگامی که پس از ایمان و هدایت به پا ایستادند، ما در این هنگام دل‌هاشان را بستیم.

هیچ دیده‌ای که بعضی بارها چقدر ول و آواره است. هر چیزش از یک گوشه آویزان است، هم در دسترس دزد است و هم عامل زحمت و رنج. اگر بارانی بگیرد، ضایع می‌شود و اگر در آبی بیفتد، آلوده می‌شود. اما بارهایی هم هستند که بسته شده‌اند و محکم پیچیده‌اند، نه دستاویزی برای سارق دارند و نه ترسی از باد و باران.

خداوند عظیم می‌گوید: آنها که به ما رو آوردند و به پای ایستادند، ما دل‌هاشان را محکم می‌بندیم تا کسی در آنها نفوذ نکند، حزنی آنها را نگیرد، حیرت و تزلزلی در راهشان سبز نشود و در نتیجه، این روح‌های آزاد عاشق ایستاده، بانگ برمی‌دارند: «وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...» و می‌گویند: رب و حاکم ما، حاکم هستی است. ما در درون، جامعه و هستی، جز او ربی نداریم، «لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا»، جز او معبودی را نمی‌خوانیم. «لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا» (آیه 14) که در این هنگام، از اندازه بیرون گفته‌ایم.

این قاطعیت، ارمغان آن ایستادگی و این ایستادگی، ادامه آن هدایت و آن هدایت، بهره ایمان و ایمان، رهاورد فتوت و آزادی است. بارها گفته‌ام که آزادی هم با شناخت عظمت انسان، شناخت وسعت‌ها و شناخت معشوق بزرگتر به دست می‌آید.

این یک بعد داستان است، در قسمت فتوت و ایمان و در هجرت و حرکت.

زندگی جوانمردان سرشار از درس است

و بعد دیگر آن، برانگیخته شدن آنهاست تا حسابگرها مشخص شوند، «ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا» (آیه 12)، ما آنها را برانگیختیم تا معلوم کنیم کدام یک از آن دو حزب مؤمن‌ها و کافرها که در اول سوره از آنها سخن رفته، حسابگرتر هستند. کدام یک مدت درنگ این‌ها را بهتر می‌شمارند.

و بعد دیگر، برانگیختن آنهاست تا آنها در میان مردم از یکدیگر بپرسند: «وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ...» (آیه 19) و بعد دیگر، آگاه کردن بر وضع آنهاست تا به وعده حق و قیامت آگاه شوند، «وَكَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا» (آیه 21)

در این داستان، از حرکت و هجرت آنها، از ادامه آنها و از آگاه کردن مردم بر آنها بهره می‌گیرد. این‌ها جوانمردان و فتیه‌هایی هستند که زندگی، حرکت، خواب و حتی تاریخ و سرگذشت آنها از درس سرشار است.

با این مرور می‌توانیم به روابط این جمله‌ها دوباره بازگردیم: «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ» با «آمَنُوا بِرَبِّهِمْ». این جمله با «وَزِدْنَاهُمْ هُدًى» با «إِذْ قَامُوا»، «رَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ» با «فَقَالُوا».

با این کشف روابط می‌توانیم از تعجب‌ها و شگفتی‌ها بیرون بیاییم، همانند آن آزاده‌ها حرکت کنیم و در سطح بالاتر از جامعه خویش پر بگشاییم.

محبوبه فرهنگ

انتهای پیام
captcha