رضا نباتی، مؤلف کتب درسی قرآن آموزش و پرورش طی یادداشتی که آن را در اختیار ایکنا قرار داده، به موضوع آموزش زبان عربی در آموزش و پرورش پرداخته است. او طی این یادداشت به مصوبه جدید مادهواحده زبانهای خارجی در برنامهریزی درس عربی پرداخته است که متن آن از نظر میگذرد؛
از مصادیق «جهاد تبیین» جلوگیری از انحراف درس عربی از متن قانون اساسی و منویات مقام معظم رهبری است. انحرافی تاریخی كه اصلیترین مانع ارتباط مستقیم دانشآموزان با متون دینی (نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه، ادعیه و احادیث معصومین علیهم السلام) در طول چند دهه اخیر بوده است. با وجود صراحت اصل 16 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و بیات مكرر و مصرح مقام معظم رهبری درباره درس عربی در نظام رسمی، همچنان شاهد كژتابی و تفسیر نادرست در این درس از مأموریت ذاتی خود كه در «سند برنامه درسی ملی» بیان شده، هستیم. این نوشته تلاش دارد تا با استناد به اسناد تحولی، از تكرار اشتباهات گذشته و تضییع بیش از پیش حقوق عامه، جلوگیری و رسالت اصلی این درس را به برنامهریزان گوشزد كند.
قانون اساسی عالیترین سند حقوقی یک کشور و چارچوبی برای تنظیم سایر قوانین است. قانون اساسی هر کشور اهداف، آرمانها و ارزشهای آن کشور را در بر میگیرد. همچنین نوع حکومت، دین و مذهب رسمی کشور و ساز و کارهای مربوط به نهادهای مختلف حکومتی نیز از جمله مواردی است که در قانون اساسی مشخص میشود. با این حال به دلایل مختلف، برخی اصول قانون اساسی به درستی در کشور اجرا نمیشود. از دلایل این مسئله، ناآگاهی یا بدفهمی مجریان قانون است. اولین قدم آن است كه همه باید از اصول قانون اساسی آگاه باشند. «اصل 16 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» از جمله همین قوانین است كه به تبیین نیازمند است.
در این اصل از قانون اساسی آمده است: «از آنجا که زبان قرآن و علوم و معارف اسلامی عربی است و ادبیات فارسی کاملاً با آن آمیخته است، این زبان باید پس از دوره ابتدایی تا پایان دوره متوسطه در همه کلاسها و در همه رشتهها تدریس شود.»
اینكه در اصل 16 قانون اساسی، شارع به جای بیان اصول بنیادین نظام اسلامی و سیاستهای کلی نظام، به جزئیاتی كه مربوط به قوانین عادی و رویههای اجرایی است، ورود كرده، میتواند نشان از ضرورت و اهمیت موضوع باشد. در این اصل، زبان عربی صرفاً ابزاری برای رشد و ارتقای قرآن و معارف اسلامی در کشور است. در این اصل صراحتاً به لزوم بسترسازی فرهنگ و معارف اسلامی اشاره شده است و دو مبنا در الزام به فراگیری زبان عربی در تمامی رشتهها وجود دارد که عبارتند از: «از آنجا که زبان قرآن و علوم و معارف اسلامی عربی است» و «ادبیات فارسی کاملاً به آن آمیخته است.»
همانطور كه میبینیم در این اصل، یادگیری زبان عربی وسیله است و نه هدف. به عبارت دیگر تأکید بر یادگیری زبان عربی در راستای افزایش توانایی قرائت قرآن و فهم و عمل به آن است؛ لذا هدف قانونگذار، یادگیری تخصصی و فنی زبان عربی نیست.
و نیز از مفاد دو اصل ۱۵ و ۱۶ قانون اساسی و التفات نظر قانونگذار به زبان و ادبیات فارسی در کنار زبان و ادبیات عربی این مسأله فهمیده میشود که زبان فارسی در نگاه قانونگذار، یکی از عناصر هویت بخش ملت ایران بوده که داخل در عناصر اصلی تشکیل دهنده ملت است؛ اما «زبان عربی، زبان فرهنگی و دینی ملت ایران است.»
در اینجا چند سؤال اساسی مطرح است: «وقتی در مورد اصل دین اجباری وجود ندارد، چگونه در فرعیات آن میتوان تمام اقشار مردم را ملزم به تبعیت نمود؟» به عبارت روشنتر آنچه در اصل ۱۶ محل نظر و تأمل است این است که «چگونه میتوان لزوم آموزش یک زبان خارجی را در نظام حقوق اساسی یک کشور توجیه نمود؟» و «چه فلسفهای میتواند الزام همه آحاد ملت، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، فارسی زبان و غیرفارسی زبان را نسبت به فراگیری زبان عربی توجیه کند؟»؛ «این که دانش آموزان مجبور شوند زبانی غیر از زبان مادری خود را اجباراً فرا بگیرند، چگونه و بر چه اساسی توجیه میشود؟»؛ «وقتی که به حکم قرآن مجید در اصل پذیرفتن دین اجباری نیست، چگونه در زبان که تنها بستری برای انتقال معارف است، چنین الزامی روا میگردد؟»؛ «آیا الزام آموزش زبان خارجی به دانش آموزان یك كشور از مصادیق تضییع حقوق عامه نیست؟» از این رو «آیا بهتر نیست تحصیل و فراگیری زبان عربی اختیاری باشد؟»
این حق و وظیفه هر حکومتی است که در توانمندسازی مردم خود بکوشد و هر چند امروزه یکی از راهکارهای توانمندسازی آحاد ملت، بالا بردن مهارتهای زبانی آن ملت است، اما آیا توجه به «الزام به فراگیری زبان عربی» مندرج در اصل ۱۶ از مصادیق ارتقاء مهارتهای ایرانیان به حساب آمده و در راستای این سیاست قرار میگیرد و یا از مصادیق تضییع حقوق عامه است؟! به ویژه آن كه در راهكار 1/5 سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در زمینه «ارائه آموزش زبان خارجی در چارچوب بخش انتخابی (نیمه تجویزی) برنامه درسی، با رعایت اصل تثبیت و تقویت هویت اسلامی ـ ایرانی.» بر انتخابی و نیمه تجویزی بودن آموزش زبانهای خارجی تأكید شده است.
به نظر میرسد برخلاف استدلال مطرح شده پیرامون حق دولت در توانمندسازی دانش آموزان، الزام ایشان به آموختن زبان عربی فاقد مبنا و فلسفه متقن است؛ مگر آنكه تفسیر دقیقتر و كاملتری از قانون اساسی ارائه شود و آن «فهم بهتر قرآن و متون دینی» است. در چنین شرایطی، تبیین الزام موجود در این اصل، صرفاً باید بر مبنای «قاعده کلی مصلحت» كه از سوی ولی فقیه برای حفظ مصلحت عمومی و مصلحت نظام اسلامی تعیین میگردد، مد نظر قرار داده شود.
مقام معظم رهبری بارها و به تصریح درباره آموزش زبان عربی در آموزش و پرورش تذكر دادهاند كه در اینجا به برخی از موارد اشاره میشود:
1- معظم له در دیدار وزیر وقت آموزش و پرورش و همراهان با ایشان در تاریخ 3/6/1376 فرمودند: «توجه به آموزش عربی در مدارس، نه با هدف درك مفاهیم پیچیده حوزهای و نه به منظور مكالمه، بلكه به نحوی كه پس از مدتی آموزش، دانش آموزان بتوانند معانی نماز، دعای كمیل و مكارم اخلاق و ... را بفهمند و با مناجات و نحوه سخن گفتن و راز و نیاز با خدا آشنا شوند. مطالعاتی انجام شود كه برای وصول به هدف سوم چگونه میتوان آموزش داده شود. من هم در این دو موضوع «قرآن و عربی» كمك خواهم كرد. هم كمك مالی و هم كمك معنوی»
2 - مطالب زیر در دیدار مدیران و جمعی از کارشناسان سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی در 27/10/1379 بیان گردیده است؛ معظمله در این دیدار نیز به «نوع سومی» از آموزش عربی اشاره فرمودهاند: «ما سه گونه یادگیری عربی داریم:
1 - یک طور عربیای که در حوزه (علمیه) یاد میگیریم، که این فلسفهاش این است که بتوانیم در تعبیرات عربی دشوار که یک عرب معمولی هم درست نمیفهمد، مراد را پیدا کنیم؛ یعنی به طور کامل بر قواعد و دستور زبان عربی مسلط شویم؛ لذا مثلاً آن کتابی را که طلبه معنیخوان ما میخواند، اغلب عربیدانهای زبان عربی این معلومات را ندارند. مثلاً فرض کنید نوشته «لَمّا» در این معنا استفاده میشود، فلان کس گفته در فلان معنا هم استفاده میشود؛ به دنبالش استدلال او را ذکر میکند؛ این یعنی اجتهاد در زبان عربی؛ این مربوط به طلبه معنیخوان یا سیوطیخوان ماست؛ یعنی طلبه سطح پایین ادبیات. هیچ احتیاجی نیست که این گونه عربی در مدارس ما تدریس شود؛ این یک رشته تخصصی استنباط فقه و اصول از منابع عربی است.
2 - یک طور عربیخوانی هم عربی مکالمه است؛ مثل کسانی که انگلیسی را میخوانند تا بتوانند با یک انگلیسی زبان حرف بزنند و حوایجشان را برطرف کنند. کسی مکالمه انگلیسی را نمیخواند برای این که مثلاً آثار شکسپیر را خوب بفهمد، یا نکات ادبی را بدانند، یا فلان متن دشوار انگلیسی را بخواند. البته برای اینها هم کتابهایی وجود دارد، اما انگلیسی رایج، انگلیسی مکالمه است؛ ما اصلاً به این هم احتیاج نداریم. امروز زبان عربی، زبانی نیست که لازم باشد مردم ما مکالمه با آن را بلد باشند یا نباشند؛ چه اهمیتی دارد؟ زبان عربی مدل زبان انگلیسی نیست که زبان رایج دنیا باشد، تا ما ناچار باشیم از لحاظ مکالمه، با این زبان آشنا بشویم. البته اگر کسی بداند، یک فضل است؛ اما یک نیاز نیست.
3 - ما به نوع سومی از آموزش زبان عربی نیاز داریم. معارف اسلامی و معارف دنیا و آخرت ما در قرآن و نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه و در انواع و اقسام متون دینی قرار دارد؛ مثل روایات، دعاها و زیارتها. گاهی اوقات که انسان صحیفه سجادیه را میخواند، دلش پر از غصه میشود که چه طور مردم نمیتوانند اینها را بخوانند؛ چون با ترجمه هم درست نمیشود اینها را تفهیم کرد. شما چطور میتوانید شعر حافظ را ترجمه کنید که یک نفر دقایق آن را بفهمد؟ مگر میشود؟ آن لذتی که شما از شعر حافظ میبرید، چهطور ممکن است کسی که ترجمه شده آن را به زبان عربی یا انگلیسی میخواند، همان لذت را ببرد؟ اصلاً امکان ندارد.
اگر مردم با زبان عربی انس پیدا کردند؛ وقتی که صحیفه سجادیه یا دعای کمیل را بخوانند، بهتر درک میکنند. این دعای کمیلی که مردم میخوانند و گریه هم میکنند، من تعجب میکنم که چرا بعضیها در برخی از قسمتهای این دعا که گریه ندارد، گریه میکنند، یا چرا برخی از عبارتها را تکرار میکنند، گاهی سلیقه آن منبری است که دلش خواسته مثلاً در فلان قسمت دعا نفسی تازه کند، گفته این عبارت را تکرار کنید؛ اینها هم خیال میکنند که فلان عبارت را باید تکرار کنند؛ چرا؟ چون معنا را نمیفهمند. این دعای ابوحمزه ثمالی پر از معارف است. دعای عرفه امام حسین(ع) پر از معارف است.
من به شما عزیزان واقعاً با قاطعیت عرض میکنم: بپذیرید که هرکس دعای عرفه را با توجه به معنایش بخواند، از وقتی که این دعا را شروع به خواندن میکند تا به آخرش برسد، یا آن آدمی که قبل از خواندن دعا بود و لو قبلاً 10 بار این دعا را خوانده باشد. بهکلی تفاوت میکند. دعاهای صحیفه سجادیه هم همینطور است؛ این دعاها درس زندگی است. در همین دعاهایی که به حسب ظاهر، حضرت با گردن کج نشستهاند و گریه کردهاند و این دعاها را خواندهاند، منش سیاسی یک آدم سیاستمدار در دنیای امروز فهمیده میشود. این دعاها، همان هویت لازم یک انسان والای با شخصیت قوی فعال پیشرو را که چنین آدمی در همه زمینهها میتواند، پیش برود؛ در علم، در سیاست، در صنعت، در جنگ، در همه چیز به انسان میبخشد.
نسل ما چه موقع باید اینها را یاد بگیرد؟!! آیا باید دائماً بنشینیم ترجمه کنیم؟ نه؛ باید عربی را آنچنان بیاموزانیم که دانشآموزان ولو هیچ قاعدهای را هم ندانند، اما وقتی متن را میخوانند، معنایش را بفهمند؛ و این کاملاً ممکن است.
ما کسانی را داریم که وقتی شما آیه قرآن را میخوانید، آنها معنایش را میفهمند؛ اما اگر از آنها بپرسید فاعل و مفعول جمله را تعیین کنید، اصلاً نمیتوانند؛ ولی معنا را میفهمند و برای شما ترجمه میکنند. من نمیگویم اصلاً قاعده نباشد؛ اما این دانشآموز چه نیازی به این قواعد دشوار دارد؟
چند ماه پیش از این، یکی از بچههای من امتحان داشت؛ کتاب عربیاش را آورد و از من سؤالی کرد؛ من نگاه کردم، دیدم بعضی از این مطالبی که در کتاب نوشته شده، من درست آنها را نمیدانم. البته به کتاب نگاه کردم، فهمیدم و به سؤالش پاسخ گفتم؛ اما دیدم او به این قواعد دشوار احتیاجی ندارد؛ چه لزومی دارد آنها را بداند؟ به جای همه اینها شما باید کاری کنید که دانشآموز، متنخوانی عربی را یاد بگیرد و وقتی که مفاهیم عربی را میخواند، به ذهنش منتقل شود؛ شما به این احتیاج دارید و به نظر من این کار لازمی است؛ اما کتاب عربی فعلی قطعاً اینطور نیست.
مهمترین مژده برای من این است که شما عالمانه درصدد هستید که این عیوب را برطرف کنید. همینکه شما نشستهاید و برنامهریزی کردهاید و این کار از یک مرکز متین دارای اندیشه حسابگر و آیندهنگر و اصولی دارد دنبال میشود، خودش مهمترین مسئله است؛ منتها باید قدم به قدم دنبال کنید تا انشاءالله این کارها انجام شود و این نکات مورد توجه قرار گیرد. اگر توانستید این کار را خوب انجام دهید. بدانید که هیچکدام از این کارهایی که در این کشور دارد میشود، ارزش کارهای شما را نخواهد داشت. خودم اعتراف میکنم؛ کارهای من، کارهای دیگران، کارهای سیاسی، هیچکدام ارزش کار شما را نخواهد داشت. اگر بتوانید انشاءالله این کار به خوبی از آب در بیاورید، هم اجر الهیاش خیلی بالاست، هم برای آینده این کشور مفید است.»
همانطور كه ملاحظه میشود بر اساس قاعده كلی مصلحت، اصل 16 قانون اساسی توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی با صراحت هر چه تمامتر و به شكلی دقیق، تفسیر و تبیین شده است به شكلی كه جای هیچگونه ابهام و سوءبرداشتی وجود ندارد. با این وصف به دلایل غیر علمی و غیر كارشناسی در طول سالهای گذشته نه تنها منویات معظم له در متن برنامه و كتابهای درسی عربی مورد توجه قرار نگرفته؛ بلكه با اضافه كردن تعدادی آیه و حدیث به این كتابها به شكل رفع تكلیف با آن برخورد شده است. نتیجه چنین برخوردی، تنفر درصد قابل توجهی از دانشآموزان نسبت به این درس را به دنبال داشته است.
كتابهای فعلی آموزش عربی در دوره اول و دوم متوسطه (پایههای هفتم تا دوازدهم) دارای دو آسیب جدی است:
1 - در شرایط فعلی هدف و محور این درس، آموزش زبان عربی است تا آموزش متون دینی (قرآن و معارف اسلامی)؛ و نیز در جریان تغییراتی كه در سالهای اخیر انجام شده، تنها از آیات قرآن و احادیث برای شاهد مثال استفاده شده است؛ در حالی كه طبق اسناد تحولی و منویات مقام معظم رهبری آنچه موضوعیت دارد، فهم و استفاده از متون دینی (قرآن و نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه، ادعیه و ...) است؛ لذا این نسبت باید برعكس شود؛ یعنی عربی باید در خدمت فهم و استفاده از متون دینی قرار گیرد و قواعد و دستور زبان عربی در خدمت آن باشد و نه حاكم بر آن.
2 - كتابهای عربی فعلی ملغمهای از سه بخش مكالمه، قواعد و برخی از آیات و روایات است كه نه تنها مأمویت مشخصی را دنبال نمیكنند؛ بلكه نسبت معنادار و معینی هم با یكدیگر ندارند و سؤالی كه در اینجا مطرح میشود آن است كه وقتی برای یادگیری یك زبان 650 تا 700 ساعت زمان لازم است؛ چگونه میتوان در 156ساعت (دوره اول و دوم متوسطه) به هر سه بخش، دست یافت؟!
سند برنامه درسی ملی (مصوب اسفند 1391) اولین و مهمترین زیرنظام سند تحول بنیادین است كه با تعیین 11 حوزه تربیت و یادگیری به روشنی مأموریت هر یك از حوزههای تربیت و یادگیری، از جمله حوزه قرآن و عربی را تعیین كرده است و ضمن آنكه دو بخش قرآن و عربی را در «یك حوزه واحد» قرار داده، علاوه بر تعیین نقش مشترك، برای هر یك از بخشها نیز به صورت خاص وظیفه تعیین كرده است. برای بخش عربی این موارد خاص ذكر شده است: «... یادگیری زبان عربی به عنوان زبان قرآن سبب میشود که فرد بتواند به طور مستقیم با کتاب الهی ارتباط برقرار کند، آن را بفهمد و از رهنمودهای آن بهره ببرد. همچنین آموزش این زبان سبب میشود که متربیان بتوانند از معارف اهل بیت علیهم السلام و فرهنگ غنی اسلام استفاده کنند. از سوی دیگر زبان و ادبیات فارسی با زبان عربی درآمیخته است و آشنایی با زبان عربی در یادگیری زبان فارسی تأثیر خواهد داشت.»
این سند در بخش قلمرو حوزه، درباره یادگیری عربی چنین میگوید: «آشنایی با زبان عربی و مشخصاً مهارتهای چهارگانه زبانی یعنی خواندن، گوش کردن، نوشتن و سخن گفتن در این حوزه به میزانی است که دانش آموز را در درک معنای آیات قرآن کریم، کلام معصومین و متون دینی و فرهنگ اسلامی کمک کند و در تقویت زبان فارسی او مؤثر باشد.» و باز تصریح میكند: «این دو حوزه محتوایی، ارتباط وثیقی با یکدیگر دارند و برنامهریزی آنها باید هماهنگ و مرتبط باهم صورت گیرد و از اهداف، محتوا و روشهای مشترک و نیز مطالب مکمل و تأیید کننده همدیگر استفاده مطلوب به عمل آید.»
تصویب مادهواحده آموزش زبانهای خارجی در 28 فرودین ماه 1402 در جلسه 1026 شورای عالی آموزش و پرورش، راه را برای طرح آموزش زبان عربی (مكالمه) در بخش زبانهای خارجی باز كرد. طبق راهکار 5 -1 كه به «ارائه آموزش زبان خارجی در چارچوب بخش انتخابی (نیمه تجویزی) برنامه درسی، با رعایت اصل تثبیت و تقویت هویت اسلامی ـ ایرانی» اشاره دارد؛ به وزارت آموزش و پرورش اجازه داده میشود حسب نیازها و تقاضای اجتماعی جدید و با رعایت اصل تنوع بخشی به زبانهای خارجی، علاوه بر زبان انگلیسی، نسبت به آموزش زبانهای «عربی»، فرانسه، آلمانی، ایتالیایی، روسی، اسپانیایی و چینی اقدام نماید.
با توجه به این كه در این مصوبه مرز بین دو موضوع آموزش عربی به عنوان زبان قرآن و آموزش عربی به عنوان زبان خارجی (مكالمه و قواعد) به روشنی تعیین شده است، پرهیز از تداخل اهداف و محتوا باید مورد توجه جدی قرار گیرد.
با توجه به آنچه به اجمال بیان شد میتوان گفت:
1 - به رغم اینکه از نظر اصل 16 قانون اساسی، یکی از فلسفههای لزوم فراگیری آموزش عربی، فهم قرآن و متون دینی (معارف اسلامی) به شمار میرود، اما متأسفانه بعد از گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی، آنگونه که شایسته است، نتوانستهایم به این مهم دست یابیم. اگر چه توفیقاتی در این زمینه به دست آمده است، اما به نظر میرسد هنوز تا وضعیت مناسب فاصله زیادی وجود دارد. از دلایل مهم بروز شرایط فعلی، بدفهمی قوانین و مصوبات است كه به انحراف تاریخی «درس عربی» از «قانون اساسی» و «منویات مقام معظم رهبری» انجامیده است. انحرافی كه خواسته یا ناخواسته باعث شده تا قرآن و متون اسلامی از موضوعیت خارج شده و آموزش مكالمه و قواعد عربی محوریت یابند و باز متاسفانه در سال های اخیر نیز با سطحی نگری و ساده اندیشی، قانون اساسی و منویات رهبری را به آوردن تعدادی آیه و حدیث در سطح شاهد مثال تقلیل داده و به نوعی رفع تكلیف شده است. ادامه این رویه در این مقطع حساس تاریخی كه با اجرای سند تحول بنیادین همزمان شده است، نه تنها به صلاح نیست؛ بلكه گناهی نابخشودنی است؛ چرا كه خسارات جبران ناپذیر گذشته را دو چندان خواهد كرد.
راهكار اصلی برای رفع چالش در شرایط موجود، تمركز بر اسناد تحولی، به ویژه منویات مقام معظم رهبری در زمینه «نگاه سوم» ایشان به آموزش عربی و پرهیز از هرگونه نگاه سطحی و سلیقهای است. بر اساس اصل 16 قانون اساسی و نیز بیانات مصرح مقام معظم رهبری زبان عربی، زبان قرآن و متون دینی و معارف اسلامی است.
2 - از آنجا که زبان عربی نمای بیرونی شریعت است و به عنوان نماد اسلام و شعائر اسلامی به حساب میآید، حاكمیت اسلامی و به تبع آن، وزارت آموزش و پرورش موظف است که با اهتمام جدی با احیاء و ترویج متون دینی (قرآن و نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، ادعیه و ...) در این درس، زمینه مساعد را برای رشد معنوی و کسب فضائل اخلاقی جامعه فراهم آورد.
3 - از منظر اسناد تحولی، زبان عربی ابزاری است برای آشنایی با فرهنگ اسلام و قرآن. پس این زبان فی نفسه هدف نیست؛ بلکه این قرآن و اسلام است كه هدف اصلی و نهایی به حساب میآید. برای نیل به این مقصود باید از روشهای نوین آموزشی در جهت بالا بردن رغبت دانش آموزان بهره جست.
4 - با توجه به بُعد اعتقادی و مکتبی نظام جمهوری اسلامی ایران، زبان عربی از آن جهت از ارزش و اهمیت والایی برخوردار است كه کلید فهم قرآن و روایات و ابزاری برای دستبابی به علوم و معارف اسلامی است؛ لذا دارای ارتباط مستقیم با فرهنگ این نظام است.
5 - زبان فارسی كنونی، به بركت قرآن و احادیث معصومین علیهم السلام نزدیک به 14 قرن است كه با لغات و الفاظ قرآن و احادیث و بسیاری استعارات و تشبیهات عربی آمیختگی داشته و دارد؛ لذا میتوان گفت درصد قابل توجهی از واژگانی که در زبان فارسی رایج هستند، ریشه عربی دارند. از این منظر پرداختن به زبان عربی در حقیقت تقویت زبان فارسی نیز به شمار میرود.
6 - آنچه در مدارس به نام آموزش زبان عربی تدریس شده و میشود، مطابق با هیچ یك از گویشهای رایج در كشورهای عربی و حتی در داخل كشور نیست و كاركرد محاورهای برای هیچ دانش آموز و فارغ التحصیلی ندارد؛ بلكه كاركرد آموزش عربی فصیح، تنها در فهم متون دینی (قرآن و روایات) است و باید بر این بخش متمركز شود.
7 - از آن جهت كه در ظرف زمانی محدود آموزش عربی، پرداختن به آموزش مكالمه و یادگیری قواعد متعدد و متنوع آن (كه در كشورهای عربی هم رواج ندارد) نه تنها كمكی به غنای قرآنی و معارفی آن نمیكند، بلكه آن را تضعیف و زمینه تنفر بیشتر دانش آموزان را فراهم میآورد.
امام رضا(ع): «رَحِـمَ اللهُ عَبـداً اَحـیا اَمـرَنا ؛ یـتَـعَلَّـمُ عُـلومَـنا وَ یـعَلِّـمُـهَا الـنّـاسَ ، فَـاِنَّ الـنّـاسَ لَو عَـلِـموا مَـحاسِـنَ كَـلامِـنا ، لَاتَّـبَـعونَا الـحَـدیـثَ» وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۹۲
در بند 9/5/1 از مبانی دین شناختی برنامه درسی ملی (مصوب) چنین آمده است: «شناخت صحیح و جامع دین اسلام، مستلزم فهم مؤمنانه و روشمند قرآن كریم و تبیین عینی و علمی آن توسط حضرات معصومین(ع) است.» با عنایت به آنچه در این نوشته به استناد اسناد تحولی و منویات مقام معظم رهبری بیان گردید، این سؤال اساسی همچنان باقی است: «زمینه سازی آشنایی دانش آموزان در طول دوران تحصیلی با متون دینی (نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، ادعیه و مناجاتها) وظیفه كدام حوزه تربیت و یادگیری در نظام رسمی و كدام یك از دروس است؟»
مسلماً بر اساس اسناد تحولی، «حوزه تربیت و یادگیری قرآن كریم و عربی» در سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وظیفه دارد كه راهنمای این حوزه را بر اساس سند برنامه درسی ملی و منویات مقام معظم رهبری در این زمینه، طراحی، تولید، تدوین و اجرا كند و بسته تربیت و یادگیری از جمله كتابهای درسی قرآن و عربی را تألیف و چاپ و ارائه نماید. دانشگاه فرهنگیان نیز در بخش تأمین نیروی انسانی مجرب مشاركت داشته و سایر معاونتهای آموزشی و پرورشی بر حسن اجرای مؤثر آن نظارت كنند.
و با توجه به مصوبه جدید ماده واحده زبانهای خارجی در برنامهریزی درس عربی، باید دقت شود كه از ابتدا مرز بین دو موضوع آموزش عربی با عنوان زبان قرآن و آموزش عربی به عنوان زبان خارجی (مكالمه) به روشنی تعیین گردد.
در پایان سخنان اخیر مقام معظم رهبری در 13 دی ماه 1402 درباره انس آحاد ملت با قرآن کریم، نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه قابل توجه است كه فرمودند: «با نهجالبلاغه مأنوس بشوید. نهجالبلاغه یک دریا از معارف است. خطبههای نهجالبلاغه را وقتی شما نگاه میکنید، بخصوص بعضی از خطب نهجالبلاغه، سرشار از معارفی است که یک کلمه آن را انسان بتواند گسترش بدهد، میتواند یک ملّت را به حرکت دربیاورد. با صحیفه سجّادیّه مأنوس بشوید. قالب صحیفه سجّادیه قالب دعا است، در محتوا هم تضرّع و دعا است، امّا در کنار آن، سرشار از معارف دینی است. صحیفه سجّادیّه یک پدیده عجیب در مکتب اهلبیت است.»
یقیناً درس عربی بر اساس قانون اساسی و اسناد تحولی و نیز منویات مقام معظم رهبری، در تحقق انس آحاد ملت مسلمان ایران با قرآن كریم و متون دینی از جمله انس با نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه مهمترین نقش و وظیفه را دارد.
«وَ ما تَوفیـقی اِلّا بِاللهِ، عَـلَیـهِ تَـوَكَّلـتُ وَ اِلَیـهِ اُنیـبُ»
انتهای پیام
احسنت
هم تدریس نمی شود.
پروفسور «گری کارل لگنهاوزن» با خواندن نهج البلاغه، چنان شیفته شخصیت امام علی علیهالسلام شد که می گوید:
«اگر علی علیهالسلام خدا را قبول دارد، من هم قبول دارم.»
اما این پایان ماجرا نیست!
آن دانشجو یعنی «اکبر ملکی نوجه دهی» با بازگشت به ایران بعدها در دفاع مقدس، شهید شد و آن استاد هم مسلمان و نام محمد را برای خود انتخاب کرد!
«با نهجالبلاغه مأنوس بشوید. نهجالبلاغه یک دریا از معارف است. خطبههای نهجالبلاغه را وقتی شما نگاه می کنید، بخصوص بعضی از خطب نهجالبلاغه، سرشار از معارفی است که یک کلمهی آن را انسان بتواند گسترش بدهد، می تواند یک ملّت را به حرکت دربیاورد.»
قالب صحیفهی سجّادیّه قالب دعا است، در محتوا هم تضرّع و دعا است، امّا در کنار آن، سرشار از معارف دینی است.
صحیفهی سجّادیّه یک پدیدهی عجیب در مکتب اهلبیت است. شما ملاحظه کنید امام سجّاد (سلام الله علیه) در صحیفهی سجّادیّه مرزداران را دعا میکند؛ یک دعائی دارد مخصوص مرزداران. مرزدارانِ آنوقت چه کسانی بودند؟ سربازان بنیامیّه بودند دیگر؛ برای آنها دعا می کند. مرزدار، مرزدار است؛ مرز کشور اسلامی را دارد حفظ می کند، هر کسی هست. مرزدار را دعا می کند. این ها درس است برای ما.»
برایتان آرزوی موفقیت دارم
این بحث در خصوص مبانی یک درس است و نه مصادیق
لذا می تواند در جای خود محل بحث باشد. اما اینجا نه
الان چه می توان کرد؟
این دو می تواند با هم همپوشی داشته باشد.
با توجه به مصوبه زبان های خارجی، عربی باید در زمینه قرآن و متون دینی متمرکز شود.
با تشکر فراوان
باید گفت همانطور که در متن مقاله آمده است، قانون اساسی خوب فهمیده نشده است. لذا انحراف از هدف در این درس کاملا مشهود است.
مبانی یک درس را باید با اسناد بررسی کرد نه با مصادیق
این مقوله نیازمند آزاد اندیشی و دوری از تعصب است.
خواهشمندم خبرگزاری محترم ایکنا این موضوع را ازطریق وزیر و معاونان مجدانه پیگیری کند.
با تشکر
وقتی دانش آموز حتی آیه قرآن را نمی تواند بخواند و احادیث را نخوانده و نمی داند یادگیری این همه قواعد عربی چه ضرورت و چه فایدهای دارد؟
سوالی دارم :
چه کسی مسئول پیگیری این انحراف در نظام آموزشی کشور است؟
با تشکر از پاسخگویی
ضمن تقدیر و تشکر از انتشار این خبر
وقتی فرمایش مقام معظم رهبری و اصل ۱۶ قانون اساسی را با هم مقایسه می کنیم، به انطباق آن دو پی می بریم.
و وقتی کتاب های درسی عربی را با منویات مقام معظم رهبری و اصل ۱۶: قانون اساسی مطابقت می دهیم به اشکالات این درس در طول چند سال گذشته پی می بریم.
امیدواریم به زودی اصلاح صورت پذیرد.
متشکرم
«رَحِمَ اللّهُ عَبدا اَحیا أمرَنا، یَتَعَلَّمُ عُلومَنا و یُعَلِّمُها النّاسَ، فَإِنَّ النّاسَ لَو عَلِموا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعونا».
«خداوند، رحمت کند آن بنده ای را که امر ما را زنده کند! علوم ما را فراگیرد و به مردم بیاموزد، که اگر مردم زیبایی های گفتار ما را می دانستند، از ما پیروی می کردند».
فکر می کنم همین روایت بسیار ارزشمند می تواند مبنای اعتقادی درس عربی باشد.
با تشکر از شما