توحید قرائتِ قرآن را پاس بداریم
کد خبر: 4013590
تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱۴۰۰ - ۰۸:۲۱

توحید قرائتِ قرآن را پاس بداریم

مجتبی مجاهدیان، پژوهشگر قرآن و شاگرد علامه کمالی دزفولی در باب اختلاف قرائت‌خوانی تاکید کرد که اختلاف قرائت، هویتی ذاتی و ابدی برای قرآن نیست تا صلاحیت و ضرورت استمرار و تبلیغ دائمی داشته باشد و لازم است بحث توحید قرائتِ قرآن رعایت شود.

مجتبی مجاهدیان به گزارش ایکنا از خوزستان، یادداشت زیر با عنوان «توحید قرائتِ قرآن را پاس بداریم»، (تذییلی بر «بررسی منشأ و آسیب‌ اختلاف قرائت‌خوانی») توضیحات مجتبی مجاهدیان، پژوهشگر قرآن و شاگرد علامه کمالی دزفولی در باب مصاحبه اختلاف قرائت خوانی و پاسخ مهدی دغاغله، چهره پیشکسوت قرآنی استان به آن است که از نظر خوانندگان می‌گذرد: 

متعاقب گفتگوی بنده کمترین با عنوان «بررسی منشأ و آسیب‌ اختلاف قرائت‌خوانی» با خبرگزاری محترم ایکنا در ۱۸ آبان ۱۴۰۰، پیشکسوت محترم قرآنی جناب آقای حاج مهدی دغاغله سلّمه الله و رعاه، در متنی با عنوان «پاسخ مهدی دغاغله به بررسی منشأ و آسیب اختلاف قرائت‌خوانی» در ۲۲ آبان ۱۴۰۰، به نقد آن گفتگو پرداخت، که از این بابت از ایشان سپاسگزارم.

اینک ضمن سپاس از اولیاء نیک اندیش خبرگزاری قرآنی که فضای گفتگویی عالمانه را فراهم آورده‌اند، و ضمن توجه به خطاب خداوندی در «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا» (احزاب: 70)، چند نکته را تقدیم ناقد محترم و خوانندگان فرهیخته می‌نمایم:

1.هدف از مصاحبه «بررسی منشأ و آسیب‌ "اختلاف قرائت‌خوانی»، رساندن صدای دغدغه‌ای قرآنی و ندایی وحدت آفرین، به گوشِ هوشِ جامعه مُعظم و مُعَظّم قاریان قرآن بود؛ دغدغه‌ای که اصل آن از سویدای ضمیر دغدغه‌مند و پیرایشگر پیرسرای قرآن پژوهی معاصر علامه سید علی کمالی دزفولی اعلی الله مقامه، جوشیده بود.

2. خدای را شاکرم که بحمدالله اصل دغدغه، تا حدودی از سوی اهلش شنیده شد؛ آن هم از جانبِ افتخار قرآء جنوب ایران و مؤسس گروه «ثقلين» از برترين گروه‌های هم‌خوانی و مديحه‌سرايی کشور.

3. چنان که مستحضرید مطلب بنده در قالب گفتگو ـ  آن هم تلفنی ـ عرضه شد، و بدیهی است که علی‌رغم تلاش قابل تقدیر خبرنگاران زحمتکش خبرگزاری ایکنا، آن متن بسان نوشتاری متقن و پیراسته نباشد. اگر متن گفتگو پیش از انتشار مورد بازبینی گوینده قرار می‌گرفت، حتما نظم و نسقی دیگر می‌یافت و فرازهایی از آن دقیق‌تر و پاره‌ای از جملات آن، منقح‌تر می‌شد. البته بنده معتقدم که «اصل مطلب» و مراد گوینده، چنان روشن است که به راحتی از متن گفتگو قابل استماع و دریافت است.

4. و اما «اصل مطلب» این نیست که مثلاً ناقد محترم بفرمایند: «بحث قرائات از جمله بحث‌های فوق تخصصی و بسیار دقيق و حساس است و اغلب مطالب عنوان شده توسط جناب آقای مجاهديان کلی گویی» است و بنده بلافاصله عرض کنم: اتفاقا همین فرمایش جنابعالی مصداق کلی گویی و... است؛ و یا اصل مطلب این نیست که بگویند فلسفه تکرار و برگشت آیات توسط قراء مصر نه اینست که ... (در حالی که اتفاقا در آن مصاحبه خود اشاره کرده بودم که این مطلب مهم نیست و ممکن است کسی بر آن خرده بگیرد؛ و البته پاسخ ناقد محترم در معنامحوری قرائات مصری با توضیحات فرازهای قبلی کلام بنده در آن مصاحبه در باب قرائت تحقیق به مثابه قرائت تفسیری، تا حدودی همخوانی دارد) و بنده هم بر نظر خود اصرار ورزم و سعی در برملا سازی نقض کلام وی نمایم؛ و یا اصل مطلب این نیست که بفرمایند: «حدر درست است نه تحدير» و بنده عرض کنم: نه خیر، تحدیر هم درست است، و اتفاقا همین یک سطر پیش فرمودید «این مفاهیم که در "النشر فی القرائات العشر ابن الجزری" هم آمده» و آنگاه نشانی بیاورم (:حافظ ابی الخیر محمد بن محمد الدمشقی معروف به ابن الجزری، النشر فی القراءات العشر، ج 1، ص 207) و یا ارجاع دهم به «معجم علوم القرآن»(الجرمي، إبراهيم محمد ، ص 265) و یا به عنوان درس استاد بهروز یاری گل در «پایگاه جامع قرآن ایران‌صدا» و  یا به کتاب «حلية القرآن» دکتر سيد محسن موسوی بلده، استناد کنم و آنگاه خدای نخواسته نتیجه بگیرم: «به نظر می‌رسد که ایشان از پژوهش‌های جدیدی که در کشورمان انجام شده است مطلع نیستند.»!

5. «اصل مطلب» ساده و روشن است؛ این که قاریان عزیز و خوش الحان قرآن، فراموش نکنند: اختلاف قرائت، هویتی ذاتی و ابدی برای قرآن نیست تا صلاحیت و ضرورت استمرار و تبلیغ دائمی داشته باشد؛ به طوری که ذکر انواع قرائاتِ مهجور، در ضمن تلاوت‌های زیبای ایشان، مایه مباهات این عزیزان گردد. بلکه به گواهی تاریخ، هویتی عارضی بر قرآن است که از جانب رواه/قراء حادث شده‌اند (به هر سببی: اجتهاد، یا سهل انگاری یا گریزناپذیری لهجه‌ها یا.. که علمای علوم قرآن آن را به تفصیل بحث کرده‌اند؛ از جمله علامه کمالی دزفولی در فصل قرائات، پس از برشماری وجوه این اختلاف قرائات، عوامل پیدایش آنها را در دو گروه کلی: علل قهری و الزامی(طبیعی) و علل عمدی، به بحث می نشیند. نک: قانون تفسیر، ص 159ـ 177).

همه (جز قلیلی از مکتب خلفاء) معتقدیم، قرآن جز به یک قرائت از آسمان نازل نشد، و دیگر قرائت‌های مختلف، همه زمینی‌اند و زمینه انسانی دارند: («عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ اَلْقُرْآنَ وَاحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ وَ لَكِنَّ اَلاِخْتِلاَفَ يَجِيءُ مِنْ قِبَلِ اَلرُّوَاةِ»؛ الکافي  ج۲ ص۶۳۰). بله این اختلاف قرائات (البته نه همه آنها) در صدر اسلام بنا بر حکمت‌ها و مصلحت‌هایی نفی نشدند (مانند: تسهیل در قرائت، رفع عسر و حرج، دفع مفسده محتمل، ..؛ نک: عبدالرحمن سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج 1 ص 164؛ سید رضا مودّب، مبانی تفسیر قرآن، ص 93؛ و سید علی کمالی، شناخت قرآن، ص 149، که در تعارض جواز قرائات مختلف با عقل می‌نویسد: «آشکار است که اختلاف در قرائت، عقلاً ممدوح نیست، مگر برای چاره جویی، چون درمان بیمار که پس از حصول تندرستی، صلاحیت خود را از دست می دهد.») پس این قرائات مختلف در واقع اجازاتی حِکمی و مصلحتی و مادامی(نه دائمی) یافتند و یا تجویزی به مثابه دارو و درمانِ نقار و نزاع و رفع اختلافات بودند، که البته حتماً سرآمدی دارند.

6. «قرآن متداول» یا «قرائه العامه» یا «قرائت جمهور» (محمدهادی معرفت، علوم قرآنی، ص 199) یعنی قرائت رایج و مشهور. فارغ از این که این قرائت و روایت آن از کیست و چه نام دارد، متواتر است؛ به این معنی که علاوه بر نقل، عقلاً و تجربتاً هم ثابت می‌شود که قرآنِ در دست ما، منطبق بر قرائت جمهور و همگانی مسلمانان در طول تاریخ اسلام بوده است. همان قرائتی که با نقل کثیر و انبوه، پی در پی، بی گسست و یقین آور، در حافظه تاریخی مسلمانان ثبت و ضبط است و متواتراً، نسل به نسل، خلفاً عن سلف از راویان و قاریان و حافظان و کاتبان و مورخان و...، سینه به سینه و سطر به سطر از پیامبر(ص) به ما رسیده است، به نحوی که نه شکی در اصل آن می رود و نه اختلافی در صورت و قرائت آن؛ که از این جهت هیچ یک از قرائات مدعی یارای هماوردی با آن را نداشته و ندارد. از این روی علامه بلاغی در مقدمه تفسیرش می‌فرماید: «به خاطر تواتر قرآن بین مسلمین از آغاز تا کنون، عبارات و صورت و قرائت متداول آن، یکسان بوده و چیزی بر شکل و صورت آن تاثیر نداشته است.»(محمد جواد بلاغی، آلاءالرحمان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 29)

7. این همان قرآن رایجی است که مطابق «سیره عملی مسلمانان» است (چون یکی از راه‌های به دست آوردن قرائت پیامبر اسلام (ص)، سیره عملی مسلمانان در هر عصر، تا زمان رسول الله(ص) است. نک: رجبی، بابایی و همکاران، روش شناسی تفسیر قرآن، ص 65 )؛ این همان قرآنی است که سالانه میلیون‌ها نسخه از آن در اقطار اسلامی چاپ و منتشر می‌شود، حتی در مرکز وهابیت اهل تسنن؛ این همان قرائتی است که با قرآنِ در سینه معجزه الهی قرن کربلایی کاظم ساروقی، کاملا منطبق بوده و هر چه را کربلایی از سینه می خواند، بی کاست و افزود، در سطور قرآنِ موجود در خانه‌ها و مساجد، مطابق می‌دیدند؛ این همان قرائتی است که اساسِ تفسیر مفسرانِ قرآن و دیدگاه‌های تفسیری آنان قرار می‌گیرد؛ این همان «قرائتِ ناس/ قرائت مردم» است، یعنی قرائت متداول بین مردم. (در روایتی از کافی آمده که شخصی در حضور امام صادق(ع) آیه‌ای را بر خلاف قرائت مشهور و متداول خواند، امام در تذکری او را فرمود: «کفَّ عن هذهِ القراءَه، اِقرأ کما یَقرأُ النّاس» از این قرائت خودداری کن، بلکه آنچنان که مردم قرآن را می‌خوانند، تو هم بخوان؛ الکافی فی الاصول، ج 2، ص 663) بله منظور از قرآنِ متداول، همین قرائت مشهور و رایجِ موجود است؛ حالا اسمش حفص از عاصم باشد یا هر چیز دیگر، مهم نیست.

8. پس بنا بر این، وقتی امام می‌فرماید «اقْرَءُوا كَمَا تَعَلَّمْتُمْ» یا «اقْرَءُوا كَمَا عُلِّمْتُمْ» (الكافي، ج‌2، ص 631‌) نه اینکه بخواهند جواز قرائات مختلف را برسانند یا بفرمایند هر قرائتی را که میل داشتید، به عنوان قرآن بخوانید؛ بلکه یعنی: «نصّ اصلی همان است که امروز میان مردم متداول است و فرموده او ـ همانگونه که آموخته‌اید بخوانید ـ به این معناست که بر شما ـ عامه مسلمانان ـ واجب است قرآن را همانگونه که خلفاً عن سلف از پیامبر(ص) فرا گرفته‌اید، بخوانید.» (محمد هادی معرفت، علوم قرآنی، ص 201؛ هرچند که برخی از علما، روایت اخیر را ضعیف می دانند. نک: مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‌12، ص 521‌؛ و موسوعه الامام الخویی، ج‌14، ص 441‌).

پس مهم این است که قرآن متداول و توحید قرائت آن را پاس بداریم و ناخواسته از صورت رایجش تخطی نکنیم. ناخواسته هماوردی برایش نتراشیم. ناخواسته زمینه احیاء و بازنشر و احیاناً توسعه اختلاف قرائاتِ دراز دامنِ صدر اسلام را که به مرحمت تاریخ به محاق رفته‌اند و در لابه لای کتاب‌ها بایگانی شده‌اند، دوباره فراهم نکنیم؛ آن هم در زمانه‌ای که به برکت دسترسی آسان به فناوری دیجیتال و سیطره فضای مجازی بر کل حیات واقعی انسان، انتقال سریع و وسیعِ هر غث و سمینی مهیّاست.

بله ضرورت «دفاع از اختلاف قرائت در مقابل مستشرقان [ی مثل گلدزیهر، نولدکه، و...]»  باید به معنی دفاع از اصل مدیریت حکیمانه اولیاء دین در این نزاع تاریخی باشد که نگذاشتند ساحت قرآن را گزندی رسد و البته نباید به معنی توسعه و بازنشر آن اختلافات تاریخی در این زمانه و در میان نسل ما تفسیر شود؛ که بی‌تردید نابجا و نارواست و مصداق بر شاخه نشستن و بُن بریدن است.

9. البته این نکته را از یاد نبریم که این قرآن متداول/رایج/مشهور، از قضا همانی است که قرائت حفص از عاصم موافق آن است (نه برعکس؛ نک: رجبی، بابایی و همکاران، روش شناسی تفسیر قرآن، ص 74). درباره ویژگی‌های خاص قرائت حفص از عاصم، تنها به ذکر دو نکته بسنده می‌شود:

اولا دارای صحیح‌ترین سند و اعتبار است. بنا بر سنت قرائت، قرائتی معتبر است که روایت آن از نظر نقلی و قرائی و لفظی، متصل باشد و خدشه‌ای به هیچ یک از ناقلان آن وارد نیاید.(البرهان فی علوم القرآن، بدرالدین زرکشی، ج 1، ص 330). از این حیث، این قرائت و روایت خاصش، نه تنها معتبر بلکه اصطلاحاً عالی السند است (به نقل عدل ضابط، ثقه و متقن تا پايان سند که متصل و مرفوع به اهل بیت علیهم السلام و از آنجا به خداوند است: حفص بن سلیمان از عاصم بن ابی النجود کوفی، او از عبدالرحمن سُلمی و او از اميرالمؤمنين (ع) و ایشان از حضرت رسول الله (ص) و حضرتشان از جبرئیل. نک: معرفه القراء الکبار، شمس الدین محمدبن احمد ذهبی، ج ۱، ص ۷۳ تا ۷7؛ غایه النهایه فی طبقات القراء، ابوالخیر ابن جزری، ج ۱، ۳۴۶ تا ۳۴۸؛ مقدمه تفسير منهج الصادقين، ابو الحسن شعرانى، ص 15؛ قراء سبعه و قرائات سبع، محمد علی لسانی فشارکی، ص ۴۵؛ بررسی سند قرائت حفص از عاصم، پژوهش‌های قرآنی سال بیست و یکم بهار 1395 شماره 1، پیاپی 78؛ روایت حفص از قرائت عاصم و دلایل ترجیح آن، بينات، سال سوم، شماره 12، صفحه 95 ـ 75). این ویژگی برجسته در کنار استظهار این قرائت به اقبال مسلمین، تداول و تداوم تاریخیش را موجب شده است.(التمهید، ج۲، ص ۱۵۴)

ثانیاً چنان که اشاره شد، همواره به عنوان «متن قرآن» شناخته می‌شود و متر و معیار سنجش هر آنچه ادعای قرآن بودن داشته و دارد؛ «قرائت یا روایت حفص از عاصم همان قرائت عامه است که قرائت همه صحابه بوده و همواره در زمان پیامبر اکرم (ص) و پس از رحلت آن حضرت تا کنون به عنوان متن قرآن شناخته شده و قرائات مختلف با آن سنجیده شده‌اند.» (غایه النهایه، ج ۱، ص ۲۵۴؛ قراء سبعه و قرائات سبع، ص ۵۷۷).

10. در ادامه ناقد محترم درباره آن مصاحبه عنوان می‌دارد: «در مورد نظر مراجع شيعه مطلب، به‌گونه‌ای مطرح شده است که گویی مراجع با سایر قرائات  به جز روایت حفص مخالف هستند!» و آنگاه فتاوای فقها در جواز قرائت به یکی از قرائات مضبوط را در نماز، ردیف می‌کنند. در صورتی که:

اولاً در آن مصاحبه سخن از نظر فقهی مراجع تقلید در جواز یا عدم جواز قرائات مختلف به میان نیامد! آنچه گفته شد، تنها گزارش نظر تخصصی «فقهای قرآن پژوه»(آیات خویی و معرفت به عنوان صاحبان دو اثر قیّم قرآن پژوهی معاصر یعنی «البیان» و «التمهید») ذیل روایات منسوب به رسول الله(ص)  موسوم به «سبعه احرف» خاصه «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى سَبْعَةِ أَحْرُفٍ»، بود.

ثانیاً از باب اطلاع محضر مخاطبان فرهیخته عرض می‌شود: علامه کمالی که خود به شدت مخالف اختلاف قرائت خوانی قرّاء در زمانه ما بود و در چند جای آثارش به این درد اشاره دارد (در: قانون تفسیر، شناخت قرآن، مقدمه مفصل «تفسیر قرآن برای همه») اما خود در «قانون تفسیر» ذیل عنوان مستقل «جواز قرائات در نماز» تصریح به ادعای اجماع در این مورد می‌کند: «جمهور علماى فريقين قائلند كه در نماز قرائت به هر يک از قرائات سبعة جائز و مجزى است، بلكه برخى از ايشان ادعاى اجماع كرده‌اند، و جمع بسيارى، قرائت به قرائات عشر را نيز مجزى می‌دانند، و بعضى به سبعه يا عشره اختصاص نداده، و قرائت به هر قرائتى را كه واجد شرایط سه‌گانه مذكوره باشد جائز و مجزى می‌دانند.» (قانون تفسیر، ص ۲۴۲). و حتی از این بالاتر، آیت‌الله کمالی در ادامه به نوعی نظر فقهی خود را نیز ابراز می‌دارد که: «قاعده اوليه اقتضاء دارد، هر قرائتى كه نسبت آن به پيغمبر ثابت نيست، در نماز جائز و مجزى نيست، زيرا واجب در نماز قرائت قرآن است، و اشتغال يقينى فراغ يقينى مى‌خواهد، در اين صورت در موردى كه قرائتى از قرائات ثابت نباشد، بايد براى احراز فراغ همه قرائات را در نماز تكرار كرد، اما نظر به تقرير ائمه معصومين - صلوات اللّه عليهم اجمعين - كه ثابت شده هريك از قرائات متداول زمان خودشان را كامل و مجزى مى‌دانسته، و كسى را از آن ردع نكرده‌اند، ... و ديگر آنكه اتيان به همه قرائات ورود در حرج است... معتبر در جواز قرائت آنست كه، نه شاذ باشد نه موضوعه... . بطور خلاصه: نماز خواندن به هر قرائت متعارف در زمان معصومين مجزى است، و قرائت شائع و متداول امروزى كه در همه قرآنها همانست، احسن القرائات آن قرائات متداول است.» (همان، 242ـ 243). پس این دو بحث جداست.

ثالثاً فقها در مقام بیان احکام و تعیین تکلیفِ گریزناپذیر مقلدان در باب واجب شرعی نمازند. اما تالیان، در چنین تنگنایی نیستند که مکلف به ادای همه قرائات باشند.

رابعاً لطفا دقت شود که اگر فقهای عظام، مقلدان را در نماز مخیّر کرده‌اند، نتیجه عملی آن چیست؟ تجربه می‌گوید اتفاق مقلدانِ عام/ اکثر قریب به تمام، به سمت قرائت متداول و رایج موجود می‌روند؛ چون بدیهی است و عقل این حکم را می‌کند. شاید تنها قلیلی از اهل نظر و متخصصان علوم قرآن و علم قرائت، در این مورد به نتیجه تحقیقات علمی خود عمل کنند؛ تازه اگر نتیجه تحقیق آنها چیزی غیر از قرائت مشهور باشد. جسارتاً خود ناقد محترم در طول عمر بابرکتشان چند نفر از مقلدان فقهای عظام شیعه را دیده‌اند که بنا بر جواز مرجعشان، سور قرآنی را در نماز به قرائاتی غیر از قرائت متداول خوانده‌اند؟ مستدعی است ابتدا از خودِ وجود شریف و سپس اقربا و اصدقا، محاسبه بفرمایند.

با سپاس ویژه از ناقد فرهیخته، خادم القرآن جناب حاج مهدی دغاغله ایّده الله.

والسلام علی من اتبع الهدی

انتهای پیام
captcha