به گزارش ایکنا، سیزدهمین جلسه از تفسیر سوره مبارکه «یوسف»، شب گذشته، 12 اردیبهشت، با سخنرانی سیدمجتبی حسینی، پژوهشگر دینی، به صورت مجازی برگزار شد که در ادامه متن آن را میخوانید؛
«وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ * قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا إِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ * وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ * فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ * يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ».
داستان تا جایی پیش رفت که زلیخا دنبال یوسف(ع) دوید و مطالباتی داشت. اینها به سمت در سبقت گرفتند. یوسف(ع) برای فرار کردن و زلیخا برای دستگیر کردن او. مسابقه دادند و زلیخا لباس یوسف(ع) را از پشت سر درید. وقتی به آنجا رسیدند، همسر عزیز مصر را دیدند. در این شرایط میگوید جزای کسی که به خانواده تو اراده بد داشته جز زندان و عذاب الیم چیست؟
زلیخا ادعا نکرد که یوسف(ع) کار بدی کرد، بلکه میگوید اراده کرد. ناراحتی من از مسائلی است که گاهی در باب عصمت ایشان مطرح میشود، زلیخا میگوید اراده کرد و دیگر اینکه تهمت را نیز از خودش دور کرد. با این حال گویا همچنان علاقهای به یوسف(ع) دارد و میگوید او را زندانی کنیم. یوسف(ع) گفت که این زن از من تقاضای این کار را داشت. اینجا مسئله میشود که یک مدعی و منکری وجود دارد و شاهدی از خاندان زلیخا شهادت داد. ما شنیدهایم که شاهد، طفلی در گهواره بود، اما ممکن است یک حکیم بوده باشد. توجه کنید که در این سالن قرار نبود کسی جز یوسف(ع) و زلیخا باشد، اما همسر زلیخا که آمد و یک شاهد هم وجود داشت. شاهد گفت اگر لباس یوسف(ع) از پشت پاره شده باشد. معلوم است که یوسف(ع) راست میگوید، اما اگر از جلو پاره شده باشد؛ یعنی یوسف دروغ میگوید. زمانی که عزیز مصر دید که پیراهن یوسف(ع) از پشت پاره شده، خطاب به خانم و خانمها گفت: این از کید شما زنان است و کید زنان بزرگ است.
حال در باب شهادت این طور است که اولاً باید کسی چیزی را ببیند تا شهادت بدهد. انسان همان را که دیده باید شهادت دهد و کتمان شهادت نیز در برخی مواضع گناه کبیره است. اما در اینجا میگوید شاهدی شهادت داد. یک بحث این است که ایشان دلیلی آورده که به قدری محکم است که به عنوان شهادت به کار میرود، اما توجه نشده که این آقای حکیم یا این طفل چه چیزی را شهادت داد که این شهادت پاره شدن لباس بود و بعد تحلیلی آمد که نشان میدهد قانون شهادت رعایت شد و نمیتوان از این آیه استفاده کند که این طور میتوان شهادت داد. عنوانهای شرعی مشخص هستند و نمیتوان آنها را جابهجا کرد. شهادت داد، اما به پیراهن پاره شده شهادت داد. او شاهد این ماجرا و دعوا بود. این ماجرا شاهد دارد و شاهدش این داستان را میگوید. این مورد را که احتمالاً طفل باشد خیلیها شنیدهایم و روایت هم داریم و اگر واقعاً طفل حرفی زده باشد، به اندازه خودش اعجاز است و نیازی به اقامه دلیل ندارد.
نکته دیگر این است که میگوید کید شما خانمها عظیم است. توجه کنید که این را خدا نگفته است. اوایل انقلاب یکی از خطبای برجسته در سخنرانی گفته بود که شاهان در هر کشوری فساد میکنند اما توجه نمیکرد که این را بلقیس گفته نه قرآن. اینجا هم میگوید که کید خانمها شدید است. این سخن خدا نیست، بلکه سخن عزیز مصر را نقل کرده است. یاد بگیریم کلمات قرآن را دقیق استفاده کنیم. بنابراین اینکه عزیز مصر از روی تجربه تاریخی این را گفته یا منبع دیگری داشت نمیدانیم.
نکته مهم این است که خداوند از مؤمنان دفاع میکند. یوسف(ع) که در این شهر غریبه و برده بود این طور نجات یافت. دیگر اینکه در این سوره نکتهای منفی از عزیز مصر نمیبینیم. اولین جایی که از او سخن گفته این بود که به زلیخا گفت به یوسف(ع) رسیدگی کن و تکریمش کن. برده هیچ حقی ندارد و مال صاحب برده است، اما چنین برخوردی با یوسف(ع) نکرد. سپس وقتی روشن شد این مسئله تقصیر یوسف(ع) نبوده، مشخص است که همسرش مقصر بوده است، اما برخوردی که با همسرش کرد یک برخورد عادی و محترمانه و همراه با بخشش بود. در آیه بعد میگوید ای یوسف(ع) از این مسئله بگذر و به یوسف(ع) امر کرد پرونده را ببند. به خانم هم میگوید از گناهت استغفار کن و فعلاً فرض میکنیم. این جمله عزیز مصر است که نهایت برخورد با همسرش این بود که استغفار کن. البته بعد روشن میشود که چرا عزیز مصر برخورد خیلی تندی نکرد. بنابراین خدا از مومنین دفاع میکند. یوسف(ع) گفت که کار من نبود، اما دلیلی نداشت که ارائه کند و خداوند از او دفاع کرد.
حضرت امیر(ع) یک جملهای دارد و آن اینکه «وَ إِنْ بُغِيَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتَّى يَكُونَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي يَنْتَقِمُ لَهُ»؛ یعنی متقی کسی است که وقتی به او ظلم میشود، صبر میکند حتی یکون الله هو الذی ینتقم تا خدا انتقام بگیرد. انسان معلوم نیست چطور برخورد میکند و حتی اگر بخواهد مقابله به مثل کند ممکن است عدالت را برقرار نکند. متقی بزرگ تاریخ سیدالشهدا(ع) و سمبل صبر است و لذا ما میگوییم خداست که انتقام میگیرد. بنابراین، منتظر باشید تا خدا کمک کند.
همچنین رفتار اشتباهی را به نام افشاگری انجام میدهیم. قرآن میگوید شیوع دادن کار بد گناه کبیره است. یک وقت بنده پزشک نیستم و شما میدانید و مردم هم به سراغ من میآیند که افشاگری لازم است، اما اگر کسی گناه شخصی داشت، نباید آن را مطرح کرد. در ادعیه این شبها میخوانیم که خدایا تو گناه من را پوشاندی و من در آخرت محتاجترم به این ستری که در دنیا برای ما داشتی.
از ابتدا تا انتهای این آیات، عزیز مصر را سید خطاب کرد نه شوهر و عزیز مصر و ... گناه بزرگی در برابر سید خودش کرد، اما سید گفت از گناهت استغفار کن؛ یعنی عزیز مصر آدمی معمولی است که قدرت دارد، اما قرآن از ابتدا به او میگوید سید. دعای ابوحمزه میگوید که اگر کسی غیر از تو بر گناه من اطلاع پیدا میکرد، من اصلاً انجام نمیدادم. نه اینکه تو مهم نیستی، به خاطر اینکه تو ارحم الراحمین هستی. خداوند اسم این عزیز مصر را سید گذاشته است. پس وقتی به خانه خدا رفتیم و گفتیم یا سیدی، بگوییم عزیز مصر وقتی با چنین چیزی مواجه شد، فقط گفت خطا کردی و استغفار کن. حال ما نیز این طور مناجات کنیم.
انتهای پیام