رمضان در جبههها؛
یک آزاده هشت سال دفاع مقدس گفت: یادم است وقتی میخواستم غذا را برای وعده سحری بیاورم، هوا گرم بود، از در آسایشگاه که بیرون آمدم نسیم خنکی میآمد، رفتم جلوتر ستارهها را دیدم. بعد از هشت سال چشمم به ستارهها افتاد. تمام روز در انتظار بودم که سحرها ستاره ببینم.
کد خبر: ۳۹۶۴۸۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۸