متن زیر بخشی از مجلس نهم مواعظ علامه شیخ جعفر شوشتری در ماه مبارک رمضان است. این مجالس که بیش از ۱۴۰ سال پیش در کاظمین بر پا شده، در کتاب «فوائد المشاهد و نتائج المقاصد» توسط محمد بن علی اشرف طالقانی از شاگردان علامه گردآوری شده است.
بخشی از مجلس نهم از نظرتان میگذرد:
«اِلهي لَمْ أعْصِكَ حينَ عَصَيتُكَ وَاَ نَا بِرُبوُبِيتِكَ جاحِدٌ وَلا بِاَمْرِكَ مُسْتَخِفٌّ وَلا لِعُقوُبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ وَلا لِوَعيدِكَ مُتَهاوِنٌ لكِنْ خَطيئَةٌ عَرَضَتْ وَسَوَّلَتْ لي نَفْسي وَغَرَّني سِتْرُكَ الْمُرْخي عَلَي فَقَدْ عَصَيتُكَ فَالاْنَ مِنْ عَذابِكَ مَنْ يسْتَنْقِذُني وَمِنْ اَيدِي الْخُصَمآءِ مَنْ يخَلِّصُني وَبِحَبْلِ مَنْ اَتَّصِلُ اِنْ اَنْتَ قَطَعْتَ حَبْلَكَ عَنّي».
ای خدای من! آن زمان که نافرمانی تو کردم، منکر خدایی تو و سبک شمارنده فرمانت نبودم و نه این که خودم را در معرض عذاب تو قرار بدهم و یا تهدیدهای تو را بیارزش بشمارم؛ بلکه خطا رو به سوی من کرد؛ و نفس، فریبم داد و پردهپوشی تو مرا مغرور کرد. و لذا با امر تو مخالفت کردم و با تمام کوششم عصیان کردم. حال چه کسی قدرت دارد از عذاب تو رهایم ساخته و فردای قیامت از دست دشمنان چه کسی خلاصم می کند؟ و اگر تو ریسمان اتصالت را قطع کنی، به کدام ریسمان وصل شوم؟
منظور ما از ذکر این فقرات توجه به عبارت ««اِلهي لَمْ أعْصِكَ حينَ عَصَيتُكَ وَاَ نَا بِرُبوُبِيتِكَ جاحِدٌ» (زمانی که تو را نافرمانی کردم منکر ربوبیت تو نبودم) است. انسان زمانی که مرتکب گناه میشود باید بداند که در حال نافرمانی کردن خدای سبحان است و این مانند یک بیماری بین مردم شده است که به نحوی مرتکب گناه میشوند که گویی به وجود خداوند ایمان ندارند و به راحتی گناه میکنند و احیاناً این کار منجر به انکار وجود پروردگار شود.
اصل مطلب آن است که پروردگاری وجود دارد و این فطرت و صبغه الهی است که در درون هر انسانی وجود دارد. به نحوی که اگر کودکی در وسط بیابان رشد و پرورش پیدا کند، بدون هیچگونه آموزشی یک چیز در قلب او وجود دارد و این، همان فطرت و صبغه خداست. هر گروه و فرقهای به وجود خداوند ایمان دارند و بدان اقرار میکنند برای مثال دهریون و مادیگرایان میگویند که امور هستی را دهر و طبیعت انجام میدهند، قصد آنها از این سخن، الله است، گرچه در انتخاب اسم به خطا رفتند. اگر دهر و طبیعت آگاهی نداشتند، چگونه میتوانستند چنین آفرینشی داشته باشند؟ کودکان به مقتضای حکمت، در مرحله نوزادی باید شیر بنوشند، چرا که دندان ندارند. اگر خداوند آنها را با دندان میآفرید شیر خوردن آنها غیرممکن میشد و اضافه بر این، دندانها را به صورت تدریجی، زمانی که وقت تغذیه آنها فرا میرسد به آنها میبخشد، قدرت هضم غذاهای سنگین را به آنها میدهد تا اعضای بدن آنها تقویت پیدا کند تا زمانی که کودک به مرحله بلوغ برسد. اگر دهر یا طبیعت خالق بودند و شعور نداشتند چگونه ممکن بود این امر اتفاق بیفتد؟ بنابراین این امر، در نهایت شعور شکل گرفته است. بنابراین ما اسائه ادب نمیکنیم و بر آفریننده مهربان نام «دهر» نمیگذاریم، اینکه آنها چنین اسمی بر خداوند میگذارند، آنها را به حال خودشان وامیگذاریم.
غرض این است که تمامی مذاهب و ادیان به وجود پروردگار و خالق ایمان دارند، مگر برخی که وجود خداوند را در قلب خود انکار کردند و این از رفتار و اعمالشان آشکار است. اگر به این مرحله رسیدی که ربوبیت پروردگارت را منکر شدی، بدان که هیچ وقت آمرزیده نمیشوی. برخی از گناهان بخشیده نمیشوند؛ مانند اینکه خداوند را انکار کنیم. اگر به تعداد تمام شهدای عالم، شهید بشوی، اما منکر خداوند باشی، هرگز بخشیده نمیشوی. آگاه باش که اگر جحود و انکاری در قلب تو باشد، پیش از اینکه زمان از دست برود آن را از قلبت خارج کن، چون سبب نابودی تو میشود.
همچنین سبک شمردن امر خدای عز و جل: «وَلا بِاَمْرِكَ مُسْتَخِفٌّ» به نحوی که سبب ارتکاب گناه و سبک شمردن طاعت خداوند میشود. اگر انسان چنین باشد «مستخف» (سبک شمارنده) است و این گناه نیز بخشیده نمیشود. «و لا لعقوبتک متعرض و لا لوعیدک» اگر امر را بیارزش بشماری نیز بخشیده نخواهی شد.
پس بیدار باش تا هلاک نشوی و سقوط نکنی. این گناهان بخشیده نمیشود. آنچه بخشیده میشوند گناهانی است که از روی غفلت یا غلبه هوای نفس و غیره از انسان صادر میشود و نه گناهانی که از روی دشمنی و اموری که ذکر کردیم از انسان سر بزند.
اول دین معرفت خدا است و بعد از آن معاد و مسئله آخرت است. امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «خداوند رحم کند انسانی را که فکر کند از کجا آمده، در کجا ساکن است و کدام سو میرود.» اینها سه موضوعی است که امیرالمؤمنین(ع) ذکر کرده است. در آن چه میخواهم بگویم دقت کن. بیش از ۸۰ سال پیش هیچ کدام ما در اینجا نبودیم و بعد از مدت کوتاهی نیز اثری از هیچ یک ما باقی نمیماند.
اول دین و اصل دین، یکی است و آن معرفت خداست. بدون معرفت خدا و معرفت پیامبر(ص) و جانشینان ایشان هیچ عملی، ثمر و نتیجهای نخواهد داشت، ولو اینکه تمام عمرت را روزهدار باشی و شبزندهداری کنی. پس سعی کن اصل را دین را برپا داری تا حقیقت معرفت خداوند، پیامبر(ص) و جانشینان او و معاد را به دست بیاوری و اصل همه اینها معرفت خداوند است.
باید معرفت خدا را به دست بیاوری، اما نه به شکلی که سبب هلاکت تو شود. باید به وجود خداوند ایمان و یقین بیاوری، اما اگر او را به صورت یک مخلوق در ذهن صورتبندی کردی: «فَهُوَ مَرْدُودٌ إِلَيْکُمْ، کُلَّمَا مَيَّزْتُمُوهُ بِأَوْهَامِکُمْ، فَهُوَ مَخْلُوقٌ لکُمْ مَرْدُودٌ إِلَيْکُمْ»: هر معنایی را که ذهن خود تصور کردید، نهایتاً این مفهوم مخلوق و مصنوعی مانند شما (و ساخته ذهن شما) است.
امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «هرکس تو را به چه چیزی تشبیه کرد کافر است» و هر وقت چنین تصوری به خاطرت رسید این چنین بگو: شأن پروردگارم بالاتر از این است، او کسی است که مکان را آفرید، پس مکانی ندارد و زمان را خلق کرد، پس زمانی بر او مترتب نیست. کمال معرفت خداوند این است که بگوییم: پروردگار با عظمت، موجود است، بار پروردگارا نمیتوانم ثنای تو را بگویم، تو آنچنانی که خود را ستودهای. رسول اکرم(ص) فرمودند: «کنه ذات شریف او شناخته نمیشود مگر توسط خود او.» پس چه که به ذهن تو در اینباره برسد بگو: «سُبْحَانَ رَبِّیَ عَن ذلک، سُبْحَانَ رَبِّیَ الاَعْلی وَ بِحَمْدِهِ» (پروردگار من از این تصورات پاک و منزه است). این یکی از مراحل تنزیه پروردگار است. حاصل تنزیه این است که مرور زمان و مکان در او راه ندارد.
مرحله دیگر از مراحل دین، مسئله آخرت است اگر در امر آخرت دچار شک شدی بدان که دچار یک بیماری مهلک شدیدی شدهای که باعث نابودی تو خواهد شد. دیدهاید که احیاناً بعضی میگویند بیماری در خانه دارم که خبری از حال او ندارم. ای بیچاره سن تو به هشتاد رسید و همچنان مبتلای این بیماری هستی که دنیا را دوست داری، چرا از علایم این بیماری نمیپرسی؟ چرا بیماری نفست را درنمیابی که بیمارتر از آن پیدا نمیشود.
میخواهم درباره کیفیت و احوال مرگ سخن بگویم تا بدانی مرگ یعنی چه. بین مرگ انسان و حیوان تفاوت وجود دارد. در مرگ انسان، او را از مرکبش(جسمش) پیاده میکنند. مرکب را از تو میبرند و تو را بدون آن رها میکنند. باید بدانی که به کدام سمت میروی. لازم است اول از حیات تو صحبت کنم سپس موضوع مرگ منتقل شوم.
بدان که تو دو جسم و چهار نوع روح داری که در برخی از این روحها(سه قسم آنها) با حیوان مشترک هستی و یک قسمت آن مختص توست که حیوانات در آن با تو مشترک نیستند و این همان روحی است که روز قیامت میگوید: «يَقُولُ الْإِنْسَانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ» (آیه ۱۰ سوره قیامت) و پاسخ میشنود: «كَلَّا لَا وَزَرَ، إِلَىٰ رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ يُنَبَّأُ الْإِنْسَانُ يَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ» (آیه ۱۱ تا ۱۳ سوره قیامت) یعنی انسان در جلوی خود آنچه که پیش آورده از اعمال خود میبیند.
اما درباره دو جسم، یکی از این دو جسم ماده و صورتی دارد و این همان بدن مادی توست که در آن سه هزار عضو و چهارده هزار رگ و عصب و سرخرگ و غیره وجود دارد که سازندهای آنها را به یکدیگر وصل کرده است. در بدن تو رگهای مختلفی وجود دارد که برخی نازک و برخی کلفت هستند. بعضی از آنها به نازکی مو، اما توخالی هستند. آنها را چه کسی این طور ساخته است؟ آنها توخالی هستند تا هوا در آنها وارد شود وگرنه دچار فرسایش میشوند. بخش دیگری از رگها ویژه خون هستند و برخی ویژه هوا. با دقت در این (ظرایف) هر بار عظمت آفرینش الهی را دریافتی بگو «لا اله الا الله» و آن را به امانت نزد خداوند بسپار و بگو که آن را در زمان مرگ شما، زمان سؤال منکر و نکیر به تو برگرداند.
خداوند در چشم تو دهها هزار حکمت قرار داده است. اگر بخواهم حکمت یک عضو از اعضای موجود در بدنت را توضیح دهم و سی جلسه برای آن وقت بگذارم این حکمتها تمام نمیشود.
ترجمه و تنظیم: کامله بوعذار خبرنگار ایکنا خوزستان
انتهای پیام