دوره مجازی آموزش سبک زندگی و تفسیر قرآن کریم، به همت حجتالاسلام والمسلمین عبدالامیر سلطانی به بیان نکات تفسیری و سبک زندگی آیات قرآن به ترتیب صفحات قرآن میپردازد. آنچه در ادامه میخوانید نکات سبک زندگی و تفسیری صفحه سی و پنجم قرآن کریم است:
وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ يُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (بقره،221).
شخصى به نام «مرثد» كه مرد شجاعى بود از طرف پيغمبر اكرم(ص) مأمور شد كه از مدينه به مكه برود و جمعى از مسلمانان را كه آنجا بودند با خود بياورد، وى به قصد انجام فرمان رسول خدا(ص) وارد مكه شد. در آنجا با زن زيبايى به نام «عناق» كه در زمان جاهليت او را مىشناخت برخورد کرد آن زن او را مانند گذشته به گناه دعوت كرد، اما مرثد كه ديگر مسلمان شده بود تسليم خواسته او نشد، آن زن تقاضاى ازدواج کرد، مرثد گفت: اين امر موكول به اجازه پيامبر(ص) است، او پس از انجام مأموريت خود به مدينه بازگشت و جريان را به اطلاع پيغمبر(ص) رساند، اين آيه نازل شد و بيان داشت كه زنان مشرک و بتپرست شايسته همسرى و ازدواج با مردان مسلمان نيستند.
این آيه در يك جمله كوتاه، فلسفه اين حكم را بيان كرده كه اگر آن را بشكافيم، چنين مىشود: ازدواج پايه اصلى تكثير نسل و پرورش و تربيت فرزندان و گسترش جامعه است و محيط تربيتى خانواده در سرنوشت فرزندان، فوقالعاده مؤثر است، از يك سو آثار قطعى وراثت و از سوى ديگر آثار قطعى تربيت در طفوليت؛ زيرا نوزادان، بعد از تولد غالباً در دامان پدر و مادر پرورش مىيابند و در سالهايى كه سخت شكلپذيرند، زير نظر آنها هستند.
از سوى دیگر، شرک، خميرمايه انواع انحرافات و در واقع آتشسوزانى در دنيا و آخرت است، لذا قرآن اجازه نمىدهد كه مسلمانان، خود يا فرزندانشان را در اين آتش بيفكنند، از اين گذشته مشركان كه افراد بيگانه از اسلاماند، اگر از طريق ازدواج به خانههاى مسلمانان راه يابند، جامعه اسلامى گرفتار هرج و مرج و دشمنان داخلى مىشود، ولى اين تا زمانى است كه آنها بر مشرک بودن پافشارى مىكنند، اما راه به روى آنها باز است، مىتوانند ايمان بياورند و در صفوف مسلمين قرار گيرند، و به اصطلاح كفو آنها در مساله ازدواج شوند.
واژه مشرک، در قرآن، غالباً به بتپرستان اطلاق شده است، ولى بعضى از مفسران معتقدند كه مشرك شامل ساير كفار مانند يهود و نصارا و مجوس (و بهطور كلى اهل كتاب) نيز مىشود، زيرا هر كدام از اين طوائف براى خداوند شريكى قائل شدند، نصارا قائل به خدايان سهگانه (تثليث) و مجوس قائل به خدايان دوگانه اهورامزدا و اهريمن (ثنويت) و يهود، عزير را فرزند خدا مىدانستند، ولى اين عقاید گر چه شركآور است، اما با توجه به اينكه در آيات متعددى مشركان در برابر اهل كتاب قرار گرفتهاند و با توجه به اينكه يهود و نصارا و مجوس در اصل متكى به نبوت راستين و كتاب آسمانى هستند، معلوم مىشود كه منظور قرآن از مشرك، همان بتپرست است.
حديث معروفى که از پيامبر(ص) نقل شده كه در ضمن وصاياى خود فرمودند: «مشركان را از جزيرةالعرب بيرون كنيد» شاهد اين مدعى است، چراكه به طور مسلم اهل كتاب از جزيرةالعرب اخراج نشدند، بلكه به عنوان يك اقليت مذهبى طبق دستور قرآن با دادن جزيه در پناه اسلام زندگى مىكردند.(1)
وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (بقره، 224)
ميان داماد و دختر يكى از ياران پيامبر(ص) به نام عبد اللّه بن رواحه، اختلافى روى داد او سوگند ياد كرد كه براى اصلاح كار آنها هيچگونه دخالتى نكند و در اين راه گامى بر ندارد. آيه فوق نازل شد و اينگونه سوگندها را ممنوع و بىاساس قلمداد كرد. آیه فرمود: خدا را در معرض سوگندهاى خود براى ترک نيكى و تقوا و اصلاح در ميان مردم قرار ندهيد و (بدانيد) خدا شنوا و دانا است.
«ايمان» جمع «يمين» به معنى سوگند است و «عرضه» (بر وزن غرفه) به معنى در معرض قرار گرفتن چيزى است، مثلاً جنسى را كه به بازار براى فروش مىبرند و در معرض معامله قرار مىدهند، «عُرضه» مىنامند، گاهى به موانع نيز، عرضه اطلاق مىشود، زيرا در معرض انسان و بر سر راه او قرار دارد.
امام صادق(ع) مىفرمايد: «و لا تحلفوا باللَّه صادقين و لا كاذبين فان اللَّه سبحانه يقول وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ»: هيچگاه سوگند به خدا ياد نكنيد چه راستگو باشيد، چه دروغگو، زيرا خداوند سبحان مىفرمايد: خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهيد.
قسم ياد كردن از نظر اسلام كار خوبى نيست، ولى در عين حال حرام نیست و اگر به خاطر هدفهاى مهم تربيتى و اجتماعى و اصلاحى انجام گيرد ممكن است واجب يا مستحب شود، ولى با اين حال يک سلسله از سوگندها از نظر اسلام به كلى بىاعتبار است، از جمله:
1- سوگندهايى كه به غير نام خدا باشد، حتى قسم خوردن به نام پيامبر(ص) و ائمه هدى(ع) واجبالعمل نيست، يعنى اگر كسى به غير نام خدا قسم ياد كند ملزم به انجام آن نیست و مخالفت آن كفاره ندارد.
2- سوگندهايى كه براى انجام كار حرام يا مكروه يا ترك واجب و مستحب باشد آن هم اعتبارى ندارد، مثل اينكه كسى سوگند ياد كند كه دين خود را نپردازد يا با بستگان خويش ترک رابطه كند، يا از اصلاح ذاتالبين خوددارى کند؛ همانگونه كه كراراً ديده شده، بعضى از اشخاص به سبب خاطره بدى كه از يك اصلاح ذاتالبين پيدا مىكنند قسم ياد مىكنند كه هرگز سراغ چنين كارى نروند، به اين گونه سوگندها نبايد اعتنا كرد، هرچند با نام خدا باشد و يكى از تفسيرهاى «لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمانِكُمْ» همين است، ولى قسمهايى كه به نام خدا باشد و موضوع آن كار خوب يا لااقل كار مباحى است، وفا كردن به آن واجب است و اگر كسى با آن مخالفت كند كفاره دارد. كفاره آن اطعام ده مسكين يا لباس پوشاندن بر ده نفر نيازمند و يا آزاد كردن يك برده است (اين معنى در آيه 89 سوره مائده آمده است) و اكنون كه برده وجود ندارد بايد يكى از دو كار اول را انجام داد.(2)
منابع:
1. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج2، ص133.
2. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج2، ص145.
انتهای پیام