ماجراى گاو بنی‌اسرائیل و پرسش‌های بی‌جای قوم موسی(ع)
کد خبر: 4051935
تاریخ انتشار : ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۲:۱۳
نکات تفسیری و سبک زندگی قرآن/ 11

ماجراى گاو بنی‌اسرائیل و پرسش‌های بی‌جای قوم موسی(ع)

بنى اسرائيل مأمور بودند گاوى را ذبح كنند، بدون شک اگر این دستور قيد و شرط خاصى مى‏‌داشت خداوند حكيم در همان لحظه كه به آنها امر كرد بيان مى‌‏فرمود، ولى آنها بى اعتنا به اين اصل مسلم، شروع به سؤالات گوناگون كردند، شايد براى اينكه مى‏‌خواستند حقيقت، لوث گردد و قاتل معلوم نشود.

سوره بقرهدوره مجازی آموزش سبک زندگی و تفسیر قرآن کریم، همزمان با ماه مبارک رمضان از سوی حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالامیر سلطانی برای علاقه‌مندان آغاز شده است. این آموزش‌ها در ایکنای خوزستان بارگذاری می‌شود و نکات تفسیری و سبک زندگی آیات قرآن به ترتیب صفحات قرآن منتشر می‌شود. 

آنچه در این نوشتار می‌خوانید نکات سبک زندگی و تفسیری صفحه یازدهم قرآن کریم است:

سبک زندگی اسلامی

أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (75)

نقش عالمان و نخبگان هر جامعه، در گرايش‌هاى مردم به دین‏

 مسلمانان انتظار داشتند كه يهوديان از نخستين افرادى باشند كه در مدينه به اسلام ايمان مى‌‏آورند؛ چرا كه آنان اهل كتاب بودند و نشانه‏‌هاى پيامبر اسلام(ص) و بشارت ظهور او را در كتاب‌‏هاى خود خوانده بودند.

ولى قرآن به مسلمانان اعلام مى‏‌كند كه با توجه به سابقه‏ تحريف‏‌گرى يهوديان، چنين انتظارى از آنان نداشته باشيد؛ از كسانى كه سخنان حق را بشنوند و آگاهانه تحريفش كنند، چگونه طمع داريد كه آيين حقّ اسلام را بشنوند و ايمان آورند.(1)

از جمله «وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ ...» چنين استفاده مى‌‏شود كه همه آنها تحريف‌‏گر نبودند بلكه اين تنها كار عالمان آنان بوده و مردم از آنان پیروی می‌کردند.

پيشينيان اين قوم، سخن خدا را تحريف كردند و مطابق ميل خود، حلال را حرام و حرام را حلال قرار دادند. پسينيان نيز اوصاف محمّد(ص) را كه در تورات آمده است تحريف كردند، تا حجّتى عليه آنان وجود نداشته باشد.

صاحب مجمع البيان مى‏‌گويد: «اين آيه نشان مى‌‏دهد كه گناه تحريف كردن شريعت چه ‏قدر بزرگ است و نيز دلالت بر عموم دارد، و بدعت در فتواها و قضاوت‏‌ها و كليه امور دين را دربرمى‌‏گيرد».

ما بر سخن صاحب مجمع اين نكته را اضافه مى‏‌كنيم كه آيه موردنظر علاوه ‏بر مطلب فوق، بر اين معنا نيز دلالت دارد كه هركس از گمراهى پيروى كند، تنها به خود جنايت نكرده، بلكه اثر اين كار او در تمام نسل‌‏ها امتداد مى‌‏يابد و گناه عمل خود او و عمل كسى ‏كه از گمراهى او پيروى مى‌‏كند- چنان‏كه در حديث شريف آمده است- به گردن اوست.(2)

تفسیر

قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فِيها قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفْعَلُونَ (71)

وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فِيها وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ (72) فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتى‏ وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون‏(73)

ماجراى گاو بنى اسرائيل‏: پرسش‌هاى فراوان و بی‌جا

بدون شک «سؤال» كليد حل مشكلات و بر طرف ساختن جهل و نادانى است، اما مانند هر چيز اگر از حد و معيار خود تجاوز كند، و يا بى‌‏مورد انجام گيرد، دليل انحراف و موجب زيان است، همان‌گونه كه نمونه‌‏اش را در اين داستان مشاهده می‌کنیم.

بنى اسرائيل مأمور بودند گاوى را ذبح كنند، بدون شك اگر قيد و شرط خاصى مى‏‌داشت تأخير بيان از وقت حاجت ممكن نبود، و خداوند حكيم در همان لحظه كه به آنها امر كرد بيان مى‌‏فرمود، بنا بر اين وظيفه آنها در اين زمينه قيد و شرطى نداشته، و لذا «بقره» به صورت «نكره» در اينجا ذكر شده است.

ولى آنها بى اعتنا به اين اصل مسلم، شروع به سؤالات گوناگون كردند، شايد براى اينكه مى‏‌خواستند حقيقت، لوث گردد و قاتل معلوم نشود، و اين اختلاف هم چنان ميان بنى اسرائيل ادامه يابد، جمله‏ «فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفْعَلُونَ»‏ نيز اشاره به همين معنى است، مى‌‏گويد: آنها گاو را ذبح كردند ولى نمى‌‏خواستند اين كار انجام گيرد.

از ذيل آيه 72 همين داستان نيز استفاده مى‌‏شود كه لااقل گروهى از آنها قاتل را مى‌‏شناختند، و از اصل جريان مطلع بودند، و شايد اين قتل بر طبق توطئه قبلى ميان آنها صورت گرفته بود اما كتمان مى‏‌كردند، زيرا در ذيل همين آيه مى‌‏خوانيم: «وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ‏»: خداوند آنچه را شما پنهان مى‌‏داريد آشكار و بر ملا مى‌‏سازد.

انگيزه قتل چه بود؟

بعضى از مفسران معتقدند يكى از ثروتمندان بنى اسرائيل كه ثروتى فراوان داشت و وارثى جز پسر عموى خويش نداشت، عمر طولانى كرد، پسر عمو هر چه انتظار كشيد عموى پيرش از دنيا برود و اموال او را از طريق ارث تصاحب كند، ممكن نشد، لذا تصميم گرفت او را از پاى در آورد.

بالاخره پنهانى او را كشت و جسدش را در ميان جاده افكند، سپس بناى ناله و فرياد را گذاشت و به محضر موسى (ع) شكايت آورد كه عموى مرا كشته‌‏اند!

نيكى به پدر

مفسران در اينجا يادآور مى‏‌شوند كه اين گاو در آن محيط، منحصر به فرد بوده است و بنى اسرائيل آن را به قيمت بسيار گزافى خريدند. مى‏‌گويند صاحب اين گاو مرد نيكوكارى بود و نسبت به پدر خويش احترام فراوان قائل مى‌‏شد، در يكى از روزها كه پدرش در خواب بود معامله پر سودى براى او پيش آمد، ولى او به خاطر اينكه پدرش ناراحت نشود، حاضر نشد وى را بيدار سازد و كليد صندوق را از او بگيرد، در نتيجه از معامله صرف‌نظر كرد.

خداوند به جبران اين گذشت جوان، معامله پرسود بالا را براى او فراهم مى‌‏سازد.

بعضى از مفسران نيز مى‌‏گويند: پدر پس از بيدار شدن از ماجرا آگاه مى‌‏شود و گاو مزبور را به پاداش اين عمل به پسر خود مى‌‏بخشد كه سر انجام آن سود فراوان را براى او به بار مى‌‏آورد.

پيامبر اسلام(ص) در اين مورد مى‌‏فرمايد: «انظروا الى البر ما بلغ باهله»: نيكى را بنگريد كه با نيكوکار چه مى‏‌كند. (3)

ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (74)

اطاعت تکوینی موجودات از خداوند

مقصود از هبوط سنگ‏ها، شكافته شدن صخره‏‌هاى فراز كوه‌‏هاست كه در اثر زلزله يا جارى شدن سيل، به درّه‏‌ها و شيب‏‌ها سقوط مى‌‏كنند. با اينكه سقوط صخره‏‌ها معلول عوامل طبيعى است، اما در آيه به ترس از خدا نسبت داده شده است. اين از آن روست كه همه اسباب به خدا باز مى‏‌گردد، پس سقوط صخره‌‏ها اگرچه سبب‌‏هايى طبيعى دارد ولى در حقيقت ريشه در فرمان الهى دارد و تأثرى است از ناحيه خدا و چون صخره‏‌ها نيز مانند ديگر موجودات از فرمان‏‌هاى تكوينى خدا آگاهند چنان كه فرموده است:

«تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُورا؛آسمان‏‌هاى هفتگانه و زمين و كسانى كه در آنها هستند، تسبيح او مى‏‌گويند؛ و هيچ چيزى نيست جز آنكه به ستايش او، تسبيح مى‏‌گويد؛ و ليكن تسبيح آنها را به طور عميق نمى‌‏فهميد؛ براستى كه او بردبار [و] بسيار آمرزنده است.» (اسراء، 44).

بنابراين هبوط آنها به فرمان خداست، و آنها به اين امر آگاهند. تأثرِ برخاسته از شعور، چيزى جز خشيت و ترس نيست. بنابراين مى‏‌توان گفت كه صخره‌ها در اثر خشيت الهى سقوط مى‌‏كنند. (4)

منابع:

1. رضايى اصفهانى، محمدعلى، تفسير قرآن مهر، ج1، ص307.

2. مغنيه، محمدجواد، ترجمه تفسير كاشف، ج1، ص266.

3. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج1، ص306.

4. ترجمه قرآن براساس الميزان همراه با خلاصه تفسير الميزان: ص11.

انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha