تأملی در آیات خلافت انسان بر زمین
کد خبر: 4049339
تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۹:۰۲
نکات تفسیری و سبک زندگی قرآن/ 6

تأملی در آیات خلافت انسان بر زمین

«خليفه» به معنى جانشين است، ولى در اينكه منظور از آن در اينجا، جانشين چه كسى و چه چيزى است مفسران احتمالات گوناگونى داده‏‌اند.

تأملی در آیات خلافت انسان بر زمیندوره مجازی آموزش سبک زندگی و تفسیر قرآن کریم، همزمان با ماه رمضان از سوی حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالامیر سلطانی برای علاقه‌مندان آغاز شده است. این آموزش‌ها در ایکنای خوزستان بارگذاری می‌شود و نکات تفسیری و سبک زندگی آیات قرآن به ترتیب صفحات قرآن منتشر می‌شود. 

آنچه می‌خوانید نکات سبک زندگی و تفسیری صفحه ششم قرآن کریم است: 

سبک زندگی قرآنی

قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (32)

عذر خواهی پس از اشتباه

ابليس و ملائكه هر كدام به نوعى خود را برتر از آدم مى‏‌ديدند؛ ابليس به واسطه‏ خلقت؛ «قالَ ما مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ» (اعراف، 12):(خداوند به ابليس) فرمود: وقتى كه من (به سجده) فرمانت دادم، چه چيز تورا از سجده كردن باز داشت؟ (شيطان) گفت: من از او بهترم، مرا از آتش و او را از گِل آفريدى.

شيطان در مقام توجيه نافرمانى خود، با مغلطه و قياسى نابجا ادعا كرد: من از آدم برترم، زيرا من از آتشم و آدم از خاك، گرچه هركدام منشأ اثرى خاص مى‏باشند؛ امّا در حقيقت او با اين ادّعاى غلط، به جاى اطاعت از فرمان خداوند حكيم وتوجّه به جايگاه آدمى نزد خداوند، «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» (بقره، 30) و ناديده گرفتن روح الهى در انسان، «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» (حجر، 29) در مقابل فرمان خداوند گردن‌كشى كرد. چنانكه بسيارى از ما نيز در بسيارى موارد، احكام و دستورات دينى را بدون توجّه به حكمت و فلسفه آن، به ظاهر با عقل خود مى‌‏سنجيم و چون دليل آشكارى براى آن نمى‌‏يابيم، آن را نمى‏‌پذيريم و بدان بى‌‏اعتنا مى‌‏شويم.(1)

و فرشتگان به واسطه‏ عبادت؛ «نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ» اما ابليس در برابر فرمان سجده خداوند، ايستادگى كرد، ولى فرشتگان چون حقيقت را فهميدند، پوزش خواستند و به جهل خود اقرار كردند: «سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا».(2)

تفسیر

وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (30) سوره بقره.

انسان نماينده خدا در زمين‏

«خليفه» به معنى جانشين است، ولى در اينكه منظور از آن در اينجا، جانشين چه كسى و چه چيزى است مفسران احتمالات گوناگونى داده‏‌اند.

بعضى گفته‏‌اند منظور جانشين فرشتگانى است كه قبلا در زمين زندگى مى‏‌كردند.

و بعضى گفته‏‌اند منظور جانشين انسان‌هاى ديگر يا موجودات ديگرى كه قبلا در زمين مى‌‏زيسته‏‌اند.

ولى انصاف اين است كه منظور خلافت الهى و نمايندگى خدا در زمين است، زيرا سؤالى كه بعد از اين فرشتگان مى‌‏كنند و مى‏‌گويند نسل آدم ممكن است مبدء فساد و خونريزى شود و ما تسبيح و تقديس تو مى‏‌كنيم متناسب همين معنى است، چرا كه نمايندگى خدا در زمين با اين كارها سازگار نيست.

همچنين مسئله «تعليم اسماء» به آدم، قرينه روشن ديگرى بر اين مدعا است و نيز خضوع و سجود فرشتگان در مقابل‏ آدم شاهد اين مقصود است. به هر حال خدا مى‏‌خواست موجودى بيافريند كه گل سر سبد عالم هستى باشد و شايسته مقام خلافت الهى و نماينده «اللَّه» در زمين شود.

سپس در آيه مورد بحث اضافه مى‏‌كند: «فرشتگان به عنوان سؤال براى درك حقيقت و نه به عنوان اعتراض» عرض كردند آيا در زمين كسى را قرار مى‌‏دهى كه فساد كند و خون‌ها بريزد؟!» (قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ) در حالى كه ما تو را عبادت مى‌‏كنيم تسبيح و حمدت به جا مى‌‏آوريم و تو را از آنچه شايسته ذات پاكت نيست، پاك مى‏‌شمريم» (وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ‏).

ولى خداوند در اينجا پاسخ سربسته به آنها داد كه توضيحش در مراحل بعد آشكار شد:«فرمود من چيزهايى مى‌‏دانم كه شما نمى‌‏دانيد» (قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ‏).

فرشتگان آن چنان كه از سخنانشان پيدا است پى برده بودند كه اين انسان فردى سر براه نيست، فساد مى‏‌كند، خون مى‌‏ريزد، خرابى به بار مى‌‏آورد. اما از كجا دانستند؟ گاه گفته مى‏‌شود خداوند قبلا آينده انسان را به طور اجمال براى آنها بيان فرموده بود، در حالى كه بعضى احتمال داده‌‏اند ملائكه خودشان اين مطلب را از كلمه «فِي الْأَرْضِ‏» (در روى زمين) دريافته بودند، زيرا مى‌‏دانستند انسان از خاك آفريده مى‏‌شود و ماده به خاطر محدوديتى كه دارد طبعا مركز نزاع و تزاحم است، چه اين كه جهان محدود مادى، طبع زياده‌طلب انسان‌ها را نمى‌‏تواند اشباع كند، حتى اگر همه دنيا را به يك فرد بدهند باز ممكن است سير نشود، اين وضع مخصوصا در صورتى كه توام با احساس مسئوليت كافى نباشد سبب فساد و خونريزى مى‏‌شود.

بعضى ديگر از مفسران معتقدند پيشگويى فرشتگان به خاطر آن بوده كه آدم نخستين مخلوق روى زمين نبود، بلكه پيش از او نيز مخلوقات دگرى بودند كه به نزاع و خونريزى پرداختند پرونده سوء پيشينه آنها سبب بدگمانى فرشتگان نسبت به نسل آدم شد. اين تفسيرهاى سه‏‌گانه چندان منافاتى با هم ندارند يعنى ممكن است همه اين امور سبب توجه فرشتگان به اين مطلب شده باشد، و اتفاقا اين يك واقعيت بود كه آنها بيان داشتند، و لذا خداوند هم در پاسخ هرگز آن را انكار نفرمود، بلكه اشاره كرد در كنار اين واقعيت، واقعيت‌هاى مهم‌ترى درباره انسان و مقام او وجود دارد كه فرشتگان از آن آگاه نيستند. آنها فكر مى‌‏كردند اگر هدف، عبوديت و بندگى است كه ما مصداق كامل آن هستيم، همواره غرق در عبادتيم و از همه كس سزاوارتر به خلافت، بى‏‌خبر از اين كه عبادت آنها با توجه به اينكه شهوت و غضب و خواسته‌هاى گوناگون در وجودشان راه ندارد با عبادت و بندگى اين انسان كه اميال و شهوات او را احاطه كرده و شيطان از هر سو او را وسوسه مى‏‌كند تفاوت فراوانى دارد، اطاعت و فرمانبردارى اين موجود طوفان زده كجا، و عبادت آن ساحل‏‌نشينان آرام و سبكبار كجا؟! آنها چه مى‏‌دانستند كه از نسل اين آدم پيامبرانى همچون محمد(ص) و ابراهيم و نوح‏ و موسى و عيسى علیهم السلام و امامانى همچون ائمه اهل بيت(ع) و بندگان صالح و شهيدان جانباز و مردان و زنانى كه همه هستى خود را عاشقانه در راه خدا مى‏‌دهند قدم به عرصه وجود خواهند گذاشت، افرادى كه گاه فقط يك ساعت تفكر آنها برابر با سال‌ها عبادت فرشتگان است. قابل توجه اين كه فرشتگان روى سه مساله در باره صفات خودشان تكيه كردند، تسبيح و حمد و تقديس، بدون شك تسبيح و حمد يعنى خدا را پاک از هر گونه نقص و داراى هر گونه كمال دانستن، اما در اين كه مقصود از «تقديس» چيست؟

بعضى آن را پاك شمردن پروردگار از هر گونه نقصان دانسته‌‏اند كه در حقيقت تاكيدى مى‌‏شود بر همان معنى «تسبيح».

ولى بعضى ديگر معتقدند كه «تقديس» كه از ماده «قدس» است، يعنى پاک سازى روى زمين از فاسدان و مفسدان، يا پاك سازى خويشتن از هر گونه صفات زشت و مذموم، و تطهير جسم و جان براى خدا و كلمه «لک» در جمله «نُقَدِّسُ لَكَ‏» را شاهد اين مقصود دانسته‏‌اند، چرا كه فرشتگان نگفتند «نقدسك» (تو را پاك مى‌‏شمريم) بلكه گفتند «نُقَدِّسُ لَكَ‏» از براى تو جامعه را پاك مى‏‌كنيم.

در حقيقت آنها مى‌‏خواستند بگويند اگر هدف اطاعت و بندگى است ما سر بر فرمانيم، و اگر عبادت است ما هم همواره مشغول آنيم، و اگر پاك سازى خويشتن يا صفحه روى زمين است ما چنين مى‏‌كنيم، در حالى كه اين انسان مادى هم خود فاسد است و هم صفحه زمين را پر از فساد مى‏‌كند. (3)

منابع:

1. قرائتى، محسن، تفسير نور، ج3، ص26.

2. قرائتى، محسن، تفسير نور، ج1، ص39.

3. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج1، ص172.

انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha